انشا جدید و جالب در مورد فقر
انشا درباره خط فقر
در همین سطحی که گفته شد انسان ها طبقه بندی می شوند عده ایی جزء دسته ی ثروتمندها و عده ایی دیگر جزء افراد متوسط و دسته ایی دیگر جزء افراد فقیر نام گذاری می شوند، خط فقر یعنی اینکه میزان درآمد آن ها کمتر از میزان خرج و مخارج آن هاست به قول معروف همیشه هشتشان گرو نهشان است و برای تامین مایحتاج ساده ی زندگیشان دچار مشکل می شوند و توانایی انجام و خرید خیلی از کارهایی که حق هر انسانی است از آن ها سلب و گرفته می شوند.
خط فقر یعنی کودکان کاری که با دستان کوچکشان برای سیر کردن شکمشان کار می کنند
در حالی که باید پشت میز کلاس و مدرسه درس بخواند، خط فقر بعنی نگاه شرم زده ی پدر زحمتکش که عرق خجالت می ریزد زیرا فرزندانش گرسنه می خوابند، خط فقر یعنی نگاه حسرت بار کودکی که به لباس و کفش تازه ی دیگران نگاه می کند و با کفش و پیراهن پاره ی خود مقایسه اش می کند، خط فقر یعنی دستان پینه بسته ی مادری که از فرط خستگی رنگ به رو ندارد.
برای آن ها سلامتی بهترین خوشی است و شکم سیر برایشان بهترین اتفاق است و لباس تمیز و نو برایشان بهترین لحظه است، ماشین رنگارنگ و لباس مارک و کفش نوک تیز معنی ندارد آن ها زندگیشان هم مانند اسمشان در امتداد یک خط می گذرد.
تمام حواسشان را باید جمع کنند که سقوط نکنند از این خط، نه زندگیشان هیجان دارد نه بالا و بلندی، همین که نفس می کشند برایشان دنیایی با ارزش است شما در کدام یک از طبقه بندی ها قرار دارید؟
نتیجه گیری: توقع انسان ها براساس همین خط فقر بالا و پایین می رود. هر چه به خط فقر نزدیک می شویم توقع ها پایین تر و هر چه از خط فقر فاصله می گیریم توقع ها نجومی و بالاتر می رود.
******************
همیشه شنیدن اسم فقر برایم دردناک بوده، حتی آن وقتهایی که کودک بودم و از نداری چیزی نمیفهمیدم.
اما همانقدر که فیلمهای سیاه و سفید دههی شصت را که گره خورده بود به دنیای پاک کودکیام، میدیدم؛ هراسی سنگین به دلم رخنه میکرد، روحم درد میگرفت. اشکهای خالص بچگیام را از چشم مادر و پدر و برادر مخفی میکردم، اما دردش همیشه برایم عیان بود.
نه اینکه ما هم فقیر بودیم، نه. از اینکه میدیدم بچههایی را که به واسطهی فقر، دنیای بیآلایش کودکیشان رنگی دگر گرفته بود، غصه میخوردم و کم نمیدیدم کسانی را که اطرافم بودند و از زندگیشان بوی فقر به مشام میرسید.
و گاه خاطرات تلخ پدرم از روزهای نداریشان، رنج مرا دو چندان میکرد.
من همیشهی همیشه ترس از فقر را با خود داشتهام.
بار سنگین ترس از اینکه روزی قرار باشد من هم برای درس خواندن، کار کنم؛ شانههای کودکیام را خم میکرد.
اما در کنار همهی اینها، وقتی قلم جوانی به روزگارم کشیده شد؛ فهمیدم فقر مالی آنقدر هم دردناک نیست. وقتی فقر انسانیت را میبینم، وقتی فقر فرهنگ را میان مردمان جامعهای که من هم جزئی از آن هستم، هر روز پررنگتر میبینم؛ نَفَسم بند میآید.
فقر شخصیت، فقر ادب، فقر خِرد و فقر بزرگمنشی بیشتر از هزار بیپولی آدمی را به بیراهه میکشاند. بسیار بیشتر از فقر مالی به قلب آدمی زخم میزند.
و هیچ شکی نیست که فقر مالی هم انسان را به بیراهه و کجراهه میکشاند و کم نیستند کسانی که عفت و عزت خود را در کنار فقر مالی خدشهدار کردهاند.
حتی همان کسی که به زعم خودش به خاطر فقر مالی، دامنش به ناپاکی آلوده میشود؛ بیشتر از اینکه فقر مالی شکنجهاش بدهد، فقر عزت و بزرگی و معنویت او را به گودال نابودی کشانده.
و بدتر از همه، زخمی که فقر شعور به روح و جان انسان میزند، دردش بیشتر است و تا ابد التیام نمییابد.
و چهقدر میترسم از اینکه باید پسرک را روانهی جهانی کنم که هر روز، از بُعد اخلاق، فقیرتر میشود.
خدایا، خودت کمک کن که هیچگاه زندگیام رنگی از فقر نگیرد. کمک کن پسرکم هیچگاه طعم تلخ فقر(!) را نچشد.
خدایا، کمک کن چشمان کودکم را به دنیایی که هیچگاه مردمانش از فقری، رنج نمیبرند، باز کنم.
خدایا، کمک کن هیچگاه فقر ِ انسانیت، یقهی زندگیمان را نگیرد که ورشکست ابدی خواهیم شد.
****************
نگاهی اجمالی به ظهور پدیده فقر و بررسی آثار زیانبار نداری در جامعه
فقر و نداری یکی از پدیده های نامطلوب زندگی اجتماعی است . فقر یعنی محرومیت از داشتن چیزهائیکه هر یک از اعضای جامعه حق دارند آنرا داشته باشند . در ادبیات ملل فقر به معنای نداشتن امکانات اولیه رفاهی است و افرادی که از چنین امکاناتی محرومند فقیر نامیده میشوند . درهرجامعه فقر را میتوان از روی مشخصات و نشانه های متعددی چون سوء تغذیه ، تعلیم و تربیت ناقص ، کمبود بهداشت ، بیسوادی ، میزان نیروی کارغیر ماهر ، مسکن نامناسب ، خانواده های پر جمعیت ، پائین بودن درآمد سرانه ، توزیع نا عادلانه ثروت ، فاصله طبقاتی ، رانت خواری ، تورم بالای اقتصادی ، ساختار مالیاتی نا مناسب و بالاخره بیکاری و کم کاری ، شناسائی نمود .
فقر هولناک ترین واقعیتی است که انسان با آن به مقابله میپردازد ، بطوریکه امام علی (ع) در این رابطه میفرماید اگر فقر چون شخصی بر من مجسم میشد او را می کشتم ، و یا هنگام نصیحت فرزندش محمدبن حنیفه ، فقر را بعنوان مرگ بزرگتر یاد کرده و از آن به خدا پناه میبرد ، ایشان میفرمایند فرزندم ، من درباره تو از فقر بیمناکم ، از آن به خدا پناه ببر زیرا فقر موجب نقصان دین و سرگردانی عقل و دشمنی است . اسلام از فقر گریزان است و آنرا همسایه دیوار به دیوار کفر میداند و با همان شدتی که با کفر مبارزه می کند با فقر نیز به مبارزه برمی خیزد .
اساساً مسائل اقتصادی به خاطر نقش ضروری و حیاتی که در زندگی فردی و اجتماعی بشر دارد ، از نظر اسلام بسیار مورد اهمیت قرار گرفته است . وجود بیش از ۴۵۰ آیه در قران که در آنها به ابعاد مختلف این بحث اشاره شده خود گواه این مدعا است . همچنانکه خداوند در قران میفرماید ، هر مصیبتی به شما رو آورد نتیجه اعمال زشت خود شماست ، (شوری آیه ۳۰) بنابراین ریشه فقر خود انسان است یعنی بعبارتی او عدالت را به فراموشی می سپارد و ناسپاس و ظالم میشود .
استثمار، انحصار طلبی و احتکار ثروت از جمله مصادیق بارز ظلم میباشند . در واقع پایمال کردن حقوق زحمتکشان ، مکیدن خون زیر دستان ، رباخواری و ستم های دیگر است که اکثریت مردم را به فقر می کشاند نه کمبود منابع طبیعی . مجازات فقیر بودن نیز سنگین است . شخص فقیر در مقایسه با دیگرافراد جامعه معمولاً مدت کمتری زندگی میکند ، اغلب بیمار می شود و بر اثر فقر و کمبود مواد غذائی و لوازم بهداشتی به مشکلات جسمی و فکری بیشتری دچار شده و با بحرانهای شخصی بیشتری روبرو میشود . دارای تحصیلات کمتری است و موقعیتهای کمتری برای پیشرفت دارد . در مقابل خطرات زندگی مصونیت کمتری داشته و کمتر قادر به استفاده از امکانات ناچیز خود میباشد ، در حقیقت وی بخاطر داشتن چنین وضعی مجازات میشود .
حتی نسبت پرداخت مالیات در طبقه فقیر بیشتر است ، چون کسانیکه از درآمد بیشتری برخوردارهستند از طریق رشوه ، لابی گری ، سهیم کردن قدرتمندان در منفعت ، یا خیلی کم مالیات میدهند و یا اصلاً مالیات نمی دهند . طبقه فقیر در جامعه ، برخی از کارهائی را که دیگر طبقات اجتماعی حاضر به انجام آنها نیستند ، با پول کمتری انجام میدهند مثل پرستاری ، خانه داری ، نظافت و یا در کارهائی که انجامشان خطرناک است مانند فروش و توزیع مواد مخدر بیشتر از افراد این طبقه استفاده میشود . در بیمارستانهای دانشگاهی و آموزشی بصورت موجودات آزمایشگاهی در آزمایشات پزشکی به تحقیقات طبی کمک میکنند . و یا به دلیل فقرو مشکلات زندگی مبادرت به فروش اعضاء بدن خود میکنند و کار بیماران ثروتمند را آسانتر میسازند . ویژگیهای فقر را میتوان به سه دسته تقسیم بندی نمود ۱- ویژگیهای اقتصادی مثل مبارزه دائم برای زنده ماندن ، بیکاری و کم کاری ، دستمزدهای پائین ، مشاغل بدون مهارت ، کارکردن کودکان ، نبود پس انداز ، کمبود همیشگی پول ، نبود ذخیره مواد غذائی در خانه ، خریدهای جزئی مواد غذائی ، گرو گذاشتن لوازم شخصی ، قرض گرفتن از نزول خواران ۲- ویژگیهای روانی مثل احساس شدید بی ارزشی ، درماندگی ، متکی به دیگران بودن ،خود را کم شمردن ۳- ویژگیهای اجتماعی مانند زندگی در محله های پر جمعیت ، نداشتن اوقات فراعت ، نداشتن وقت لازم جهت تربیت فرزندان ، توسل مکرر به خشونت ، استفاده از پرخاشگری در تربیت فرزندان ، کتک زدن زن ، آشنائی به امور جنسی ، رها کردن فرزندان در جامعه ، اعتیاد ، سرقت ، روسپیگری ، تعدی ، تجاوز و ولگردی از بارزترین آثارو ویژگیهای فقر میباشند .
امروزه فقدان مدیریت قوی در امور اقتصادی جامعه از مهمترین عوامل ایجاد فقر میباشد . ضعف مدیریت اقتصادی ، منجر به برروز پدیده های نامطلوبی چون تورم بالا ، بیکاری ، کسادی ، ورشکستگی ، بازار سیاه و بلاتکلیفی در جامعه میشود . در جوامعی که توزیع ثروت عادلانه نیست ، عده ای برای دست یافتن به ثروت بیشتر از طریق نامشروع افدام میکنند . بعبارت دیگر به اعمالی دست می زنند که غیر اخلاقی و خلاف قانون است . میزان این انحرافات در بین طبقات فقیر جامعه که امکانات آنان برای دسترسی به ابزار زندگی کم بوده و فرهنگ آنها در سطح پائین تری قرار دارد بطور محسوسی زیاد میباشد . ارتکاب جرائم درطبقات فقیر، از شکافی که بین خواسته های جوانان آن طبقه با آنچه که در دسترس آنهاست ، سرچشمه می گیرد . تمایل آنان برای دسترسی به موفقیتهای اقتصادی و فرهنگی با محدودیتی که برای رسیدن به این موفقیت دارند سرکوب می شود . از طرف دیگر موقعیت آنها ایجاب نمی کند که سطح خواسته های خود را پائین بیاورند ، ازاین لحاظ احساس محرومیت شدید کرده و برای بدست آوردن فرصتهای مناسب بطرف جرم و جنایت سوق داده میشوند .
پس میتوان نتیجه گرفت که عمده ترین علت انحرافات اخلاقی طبقه فقیر، فشارهای حاصل از شکست در رسیدن به هدفهای معین میباشد . در سالیان اخیر کوشش های زیادی از طرف کشورهای استعمارگر اعمال شده است تا نسبت به پیشرفت فرهنگی ملتهای عقب مانده ، فقر آنها را معلول عواملی چون کودنی ، عقب ماندگی ذاتی و یا اتفاقات و مقدرات معرفی نمایند ، و از جانب دیگر با کسانیکه در صدد بر ملا کردن علل اساسی فقر برآمدند به شدت به مبارزه برخاسته اند . بنابراین ، ایجاد بستر مناسب اقتصادی بدوراز تنش – ایجاد فرصتهای شغلی و توزیع عادلانه و بدون پارتی بازی برای جویندگان کار – ایجاد رشد اقتصادی ، یعنی افزایش تولید ملی و در نتیجه افزایش درآمد سرانه – کنترل نرخ تورم – جلوگیری از رانت خواری دراستفاده از منابع بانکی – برقراری هر چه بیشتر عدالت اجتماعی – کنترل نرخ رشد جمعیت – کمک به رشد و توسعه تأمین اجتماعی و خدمات درمانی برای آحاد مردم بویژه اقشار آسیب پذیر – تقویت امید و اطمینان به آینده در مردم با اجرای دقیق قانون و مقررات از جانب مسئولین و مجریان و نظارت ممتد برعملکردها – تقویت روحیه کارکردن در مردم و از بین بردن زمینه های کم کاری و تنبلی – توسعه فضاهای آموزشی کسب و کار در جامعه و در اختیار قرار دادن اینگونه امکانات با حداقل هزینه برای متقاضیان کم بضاعت ، از جمله اقداماتی است که میتوانند در جهت پیشگیری و کاهش میزان فقر در جامعه موثر واقع گردند .
خداوند متعال درقران کریم تأکید میفرماید در وضع هیچ قومی دگرگونی ایجاد نمی کند ، مگر آنکه در وضع خودشان تغییر ایجاد کنند . پس به امید روزیکه به همت خودمان شاهد کشوری به دور از هرگونه مصائب خود ساخته بوده و شرمنده شهدائیکه بخاطر امنیت و اعتلای این سرزمین جان با ارزششان را فدا نمودند نباشیم .
***********************
مقاله ای کامل در مورد فقر
دوم: خط فقر چیست؟
ما کسانی را زیر خط فقر تعریف میکنیم که قادر به فراهم نمودن نیازهای مادی اساسی خود خصوصاً اولین نیاز که سلامت جسم و تغذیه مناسب است، نباشد.
بنابراین خط فقر عبارت است از میزان درآمدی که شخص بتواند به وسیله آن نیازهای اساسی مادی خود را تأمین نماید و با این میزان درآمد فقیر گفته نشود و افرادی که از نظر میزان درآمد پایینتر از آن قرار بگیرند فقیر و افرادی که از نظر درآمدی بالاتر از آن باشند غیر فقیر محسوب شوند. از آنجاییکه نیازهای اساسی مادی بسته به تنوع زمان، مکان و جوامع متفاوت است ، خط فقر در هر کشوری متفاوت خواهد بود و به میزان توسعه و ارزشهای اجتماعی آن جامعه بستگی خواهد داشت.
سوم: انواع فقر:
در یک تقسیم بندی فقر را به دو نوع فقر مطلق و فقر نسبی تقسیم میکنند. فقر مطلق فقری است که منحصراً به وضعیت افراد خاص بدون هیچگونه مقایسه بین آنها و دیگران اشاره دارد. فقر مطلق زمانی وجود دارد که زندگی افراد مورد نظر، در معرض آسیب نقصانهای جسمی یا اجتماعی- فرهنگی باشد. فقر نسبی به وضعیت افراد در مقایسه با دیگران اشاره دارد. در یک تقسیم دیگر فقر به فقر اولیه و ثانویه تقسیم میشود. اگر معیشت مادی انسانی (بر حسب تغذیه، پوشاک و مسکن) تضمین نشود، آن را فقر اولیه نامند. در مقابل محرومیت از مشارکت در زندگی اجتماعی عادی یا به عبارت دیگر، عدم حصول حد اقل سطح مشارکت فرهنگی یا اجتماعی معمول، فقر ثانویه نامیده میشود.
چهارم:تاریخچه مطالعات فقر:
گرچه از دیر زمان موضوع فقر یکی از موضوعات مورد نظر و مطالعه دانشمندان بوده و جزء دغدغههای فکری آنان محسوب میشده است، اما به طور جدی و علمی و کاربردی مطالعات فقر از اواخر قرن ۱۹ آغاز شده است، زیرا یکی از مشکلات اقتصاد سرمایهداری مبتنی بر بازار آزاد، در مقایسه با دو نظام اقتصادی دیگر (سوسیالیستی و اسلام) مشکل توزیع نابرابر درآمد و ایجاد شکاف درآمدی بین طبقات مختلف جامعه و در نتیجه به وجود آمدن طبقه فقیر، شمرده میشد. در اقتصاد سوسیالیستی به دلیل دولتی بودن اقتصاد این مشکل احساس نمیشد. در اقتصاد اسلامی که اقتصاد مختلط است نیز به علت دخالت هدایتی دولت در اقتصاد و وجود قوانین متناسب با مصالح انسانها، مشکل نابرابری توزیع آنگونه که در اقتصاد کاپیتالیستی احساس میشد، وجود نداشت. گرچه اسلام نابرابری توزیع را در حد اعتدال میپذیرد و منطقی میداند. نا گفته نماند که توزیع درآمد رابطه مستقیمی با فقر ندارد اما میتواند به عنوان یکی از عوامل فقر در جامعه تلقی شود، زیرا اگر در جامعهای ثروت و درآمد به طور نا عادلانه توزیع شود موجب ثروتمند شدن عدهای و فقیر شدن عدهای دیگر میشود.
به هر حال اقتصاد متکی بر مکانیزم بازار آزاد (سرمایهداری) گرچه موجب میشد تا GDP افزایش یابد اما هیچ تضمینی در جهت بهبود توزیع درآمد نمیداد. این مسأله و همین طور فشار تبلیغاتی سوسیالیستها علیه سرمایهداری و بحرانهای سال ۱۹۱۹ و ۱۹۲۹ که پیامدهای مستقیم طرز نگرش و سیاستهای سرمایهداری بود، سبب گردید که از نیمه دوم قرن ۱۹ سردمداران فکری اقتصاد سرمایهداری و دولتمردان کشورهای ذیربط تصمیم به دخالت بیشتر در اقتصاد بگیرند و مهمتر از همه به اعمال سیاستهای اقتصادی به منظور مقابله با فقر بپردازند. با جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۴) زمینه برای افزایش مداخلات دولت در فعالیتهای اقتصادی بیشتر فراهم شد.
بنابراین از اواخر قرن ۱۹ مطالعات علمی در باره فقر با تحقیقات بوت (Booth) و راونتری (Rowntree) آغاز گردید. اگر چه پیش از آن در سال ۱۷۹۷ ادن (Eden) در کتاب خود اطلاعات زیادی راجع به وضع بودجه خانوارها در ۱۰۰ حوزه کلیسایی انجام داده بود و پیش از وی انگلس (Engels) و میهو (Mayhw) نیز اطلاعات سودمندی در مورد وضعیت فقرا در مناطق شهری انگلستان تهیه نموده بودند. اما برای اولین بار بوت با مطالعه میدانی در لندن جهت اندازهگیری میزان فقر در دهه ۱۸۸۰ نتایج تحقیقات خود را بین سالهای ۱۸۹۲ و ۱۸۹۷ منتشر کرد. تحقیقات ۱۹۰۱ راونتری به این منظور بود که وضعیت فقر را در شهر یورک (York) با وضعیت فقری که بوت در لندن تحقیق نموده بود مقایسه کند.
در حالی که مطالعات بوت و راونتری در مورد فقر شهری در لندن و یورک بود، تلاش نائوروژی تخمین وسعت فقر در کل هند بود. آرتور باولی در سال ۱۹۱۵ به همراه هارست کتاب تحت عنوان (سطح زندگی و فقر)را نگارش نمود. باولی و هارست وجود فقر را در پنج شهر انگلستان مطالعه نمودند. ده سال بعد باولی و هاگ مبادرت به مقایسه تغییرات در فقر نسبت به مطالعه نخست کردند. آنها نتیجه گرفتند که فقر در طی ده سال مورد نظر کاهش یافته است. این نخستین تلاشها در جهت شناسایی خطوط فقر بوده است.
در آمریکا هانتر (Hunter) در ۱۹۰۴ در صدد برآمد تا خط فقر را تعریف نماید. و این خود موجب تحقیقات دیگری گردید که از آن جمله میتوان مفهوم (رفاه حد اقل) را نام برد. در سال ۱۹۴۹ (کمیته مشترک اقتصادی)گزارشی در باره خانوارهای کم درآمد انتشار داد. بنابراین در دهه ۶۰ بود که مشکل فقر در آمریکا به گونهی نظام یافته مورد مطالعه قرار گرفت. اگرچه پیش از هانتر دانشمندان دیگری مانند لمپمن (Lampman)، هارینگتون (Harrington) و گالبریت (Galbrith) تحقیقات جسته و گریختهای در این زمینه داشتند. در واقع انتشار این تحقیقات بود که توجه به مسأله فقر را در آمریکا برانگیخت.
برای نخستین بار در آمریکا گزارش CBA (شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهور آمریکا) در سال ۱۹۶۴ خط فقر را ۳۰۰۰ دالر تعیین کرد که منشأ آن تحقیقات اورشانسکی (Orshanskey) بود که بعدا اساس اعلام خط رسمی فقر در آمریکا گردید.
همزمان تحقیقات مشابهی در بسیاری از کشورهای دیگر نیز انجام گرفت و محققان به مرور زمان علاقهمند به مطالعه تطبیقی فقر بین کشورها شدند. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) از اولین سازمانهایی بود که مبادرت به چنین مطالعه تطبیقی نمود و پژوهشهای وسیعتری با گروه مطالعات درآمد لوگزامبورک (Luxemburg Income Study) در این زمینه انجام داد.
البته تحقیقات راجع به فقرشناسی در سطح جهان بستگی به وجود اطلاعات در مورد نحوهی توزیع معیار سطح زندگی در هر کشور دارد که در این جهت بانک جهانی و سازمان بین المللی کار اقدامات ارزندهای انجام دادهاند و در خصوص برخی از کشورها با سطح درآمد کم، نظیر هندوستان تحقیقات گستردهای راجع به وضعیت فقر در آنها انجام گرفته است.
در سال ۱۹۹۰ بانک جهانی خطوط کلی فقر را تعیین نمود. بر حسب دالر آمریکا و به قیمتهای ثابت بر مبنای برابری قدرت خرید دالر ۱۹۸۵، مقدرا سرانه ۲۷۵ دالر در سال به عنوان خط پایین فقر و مقدار ۳۷۰ دالر به عنوان خط بالای فقر تعیین گردید. خط پایین متناظر با آن حدی است که معمولاً برای هند مورد استفاده قرار میگیرد. فاصله بین خطوط بالا و پایین به گونهای تعیین شده است که خطوط فقر تا حد امکان بیشترین تعداد کشورهای با درآمد پایین را در بر بگیرد.
در افغانستان هیچ وقت مطالعه جدی و کاربردی روی مسأله فقر و تعیین خط فقر صورت نگرفته است، زیرا در این کشور به دلیل منازعات سیاسی مداوم و تغییرات پی در پی دولتها و حکومتها در هیچ زمینهای به خصوص در زمینههای اقتصادی آمار متقنی وجود ندارد. اگر گاهی هم آماری اعلام میشود، معمولاً آمارهایی است که از سوی سازمانهای بین المللی تهیه شده است. بنابراین در مورد وضعیت فقر، تعداد فقرا، میزان درآمد سرانه، نحوهی توزیع درآمد، میزان هزینه و در نتیجه مقدار پولی خط فقر آمار داخلی وجود ندارد و تنها آمارهای موجود، مربوط به سازمانهای بین المللی نظیر سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و … است.
پنجم:روشهای تعیین خط فقر:
اولین قدم در مطالعه فقر و تعیین خط فقر، معرفی شاخص یا معیار سنجش فقر است. شاخص فقر میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد که معروفترین آنها سه مورد زیر است:
- مصرف یک سبد خاص از کالاها
- هزینه کل
- درآمد کل
مورد نخست همان روشی است که به وسیله توبین پیشنهاد شده است. توبین به نیازهای بیولوژیکی و ضروریاتی اشاره میکند که اگر به طور نابرابر بین افراد توزیع شود، بعضی را زیر خط فقر قرار خواهد داد. اگر خانواری غذای کافی برای خوردن، سرپناه لازم و پوشاک مناسب نداشته باشد فقیر تلقی میشود. این روش در سالهای اخیر برای کشورهای در حال توسعه تحت عنوان (نیازهای اولیه) مطرح میشود.
ترسیم خط فقر براساس هزینه حد اقل یا درآمد حد اقل دو برداشت است که از دیر زمان انتخاب بین این دو روش مطرح بوده است. مطالعاتی که بعد از جنگ دوم جهانی در زمینه فقر در انگلستان صورت گرفته عمدتا متکی به آمار بودجه خانوار بوده و از روش هزینه استفاده شده است. آبل اسمیت و تاونزند در سال ۱۹۶۵ به عنوان پیشقدم مطالعات بودجه خانوار از روش فوق برای تعیین فقر استفاده نمودند. محققین فوق در کارهای بعدی خود نیز سعی کردند تفاوتهای بین استفاده از هزینه و درآمد را برای ترسیم خط فقر مطرح نمایند.
از میان این سه روش، روش اول بیشتر مورد نظر بوده و از میان روش دوم و سوم، اغلب روش دوم (روش هزینه) ترجیح داده شده است، زیرا به دست آوردن آمار واقعی میزان هزینه آسانتر از سنجیدن میزان واقعی درآمد است، چون تجربه نشان داده است که در نظر سنجیها مردم معمولاً میزان هزینه زندگیشان را بیش از میزان درآمد بیان میکنند و درصد علاقهمندی بیان هزینه واقعی بیش از علاقهمندی بیان میزان واقعی درآمد است. این نکته را نباید از نظر دور داشت که استفاده از روش اول (مصرف یک سبد خاص از کالا) به یکی از دو روش دیگر نیز وابسته است، زیرا توانایی و یا عدم توانایی خانوار برای مصرف سبد خاص از کالا، اثبات نمیشود مگر از طریق هزینه کل و یا درآمد کل.
لازم به یاد آوری است هر شاخصی که برای تبیین خط فقر مورد استفاده قرار میگیرد، باید منتهی به یک مقدار معین پولی برای تعیین خط فقر شود. برای این منظور، باید میزان یک سبد خاص از کالا به طور دقیق مشخص شود تا ارزش پولی آن سنجیده و در نتیجه مقدار پولی خط فقر تعیین شود. برای رسیدن به این مهم، بهترین راه این است که سبد کالا بر حسب ارزشهای عمده غذایی مانند کالری سنجیده شود و سپس میزان مواد غذایی لازم برای تأمین کالری تعیین شده، مشخص گردد آنگاه براساس قیمتهای بازار، قیمت هر کالری محاسبه شده و مجموع با درآمد خانوار مقایسه شود. اگر درآمد خانوار برای تأمین مقدار کالری ضروری کافی باشد، آن خانوار بالای خط فقر قرار میگیرد و اگر کافی نباشد، زیر خط فقر محسوب میشود. بنابراین روش بدست آوردن خط فقر به صورت زیر خواهد بود:
میزان کالری مورد نیاز * قیمت کالری و مواد غذایی در بازار = خط فقر
ششم:خط فقر در افغانستان:
طوریکه قبلا گفته شد,اندازهگیری فقر در افغانستان به علت فقدان اطلاعات بسیار مشکل است. اما میتوان با استفاده از اطلاعات جسته موجود، ترسیمی از فقر را نشان داد و از آنجا به تخمین خط فقر پرداخت. این اطلاعات را که در زمینههای گوناگون جمع آوری شده است، اگر در کنار هم بگذاریم میتوانیم قضاوتی هر چند نا مطمئن در مورد وضعیت فقر در افغانستان داشته باشیم. لازم به یاد آوری است که در شرایط فعلی افغانستان که این کشور فاقد هر گونه اطلاعات آماری در مورد تعداد جمعیت، میزان درآمد و هزینه خانوار، بعد خانوار، قیمت کالاها و خدمات و … است، یک پژوهشگر، در بررسی خط فقر و هر گونه تحقیق دیگری که مبتنی بر آمار و دادههای آماری است، چارهای جز استفاده از تخمین براساس اطلاعات ناقص موجود را، ندارد و در تمام تحقیقات این چنینی در مورد افغانستان هم همین شیوه به کار رفته است.
طبق استفاده از تخمین براساس اطلاعات ناقص موجود در مورد خط فقر در افغانستان نشان میدهد که افغانستان بالاترین میزان فقر را در میان کشورهای جنوب آسیا دارد. که ۷۰% جمعیت کل این کشور زیر خط فقر قرار دارند.و یا میتوان گفت حدود ۲۰ میلیون نفر دراین کشور زیر خط فقر زندگی می کنند.
فقر مانند نیازهای اساسی یک مفهوم پویاست. فقر پدیده پیچیده و چند بعدی است و ابعاد مختلف آن در کنش متقابل با همدیگر است. فقر یکی از بزرگترین پدیده های وحشت آفرین معاصر است و جلوه های تأثر انگیز فراوانی دارد.
عوامل تأثیر گذار بر فقر در ایران در یک سیر تاریخی نیز وجود داشته اند. همچنان که ریسک و عدم قطعیت انگیزه های فردی، روابط اجتماعی و قدرت سیاسی نقش مهمی در فقر زایی دارند ، در دورانهای گذشته هم نقش آفرینی می کردند. نوع تعریف فقر و نوع دلایلی که برای آن اقامه می شود، نقش مهمی در اتخاذ سیاستهای مبارزه با فقر دارند.
● مقدمه
فقر مانند نیازهای اساسی ، یک مفهوم پویاست. کارل مارکس درباره انسانی سخن گفت که در کلبه کوچکی می زیست و کاملاً احساس خوشبختی می کرد تا اینکه همسایه اش در کنار او کاخی بنا نمود. از همان زمان، کلبه نشین احساس محرومیت کرد. محرومیت نسبی محرومیتی است که از مقایسه سطح زندگی خودمان با یک گروه مرجع که درآمد های بالاتری دارد، ناشی می شود(سن، ۱۹۸۴: استریتین، ۱۳۸۲: ۱۲۰). فقر پدیده پیچیده ای است. به همان اندازه ای که محصول روابط اجتماعی و ساختار قدرت سیاسی است، نتیجه خواستها و تمایلات و انگیزه های تک تک افراد فقیر هم هست. کل اجتماع در فقر و نابرابری مسئول است اما خود فرد هم بی تأثیر نیست. اگر فقر و نابرابری را محصول روابط اجتماعی، ساختار قدرت و عملکرد فرد ارزیابی کنیم، آنگاه برای رفع آن نیز، باید سیاستهایی را مدنظر قرار دهیم که نقطه عزیمت آن با توجه به سه عامل فوق باشد. یعنی برای مبارزه با فقر هم باید به اصلاح روابط اجتماعی پرداخت و هم به اصلاح ساختار قدرت سیاسی و هم عملکرد افراد در قالب آنچه که امروز به آن توانمند سازی می گویند.
در مطالعه متون مربوط به نابرابری و فقر، ملاحظه می شود که تعریفی که از فقر می شود نقش مهمی در اتخاذ سیاستهای مبارزه با فقر دارد. اگر تعریف ما از فقر، فقر به مثابه محرومیت از درآمد باشد، فقیر کسی است که از تأمین درآمد ناتوان است و تمرکز ما بیشتر بر روی مسایل شکاف درآمدی و رفع این شکاف خواهد بود و به احتمال قوی سیاستهای حمایتی بیشتری مد نظر قرار می گیرد و نگرش ما کوتاه مدت می شود. ولی اگر فقر را، فقر به مثابه محرومیت از قابلیت تعریف کنیم، فقیر کسی است که ناتوان از خروج از وضعیت فقر است و تمرکز ما برروی شکاف قابلیتی و توانمندی افراد خواهد بود و در این حالت سیاستهایی مد نظر قرار می گیرند که معطوف بر رشد قابلیتهای فردی و توانمند سازی افراد است و نگرش ما بلند مدت بوده و محدوده فقر در نگاه ما وسیع تر می شود( محمودی، ۱۳۸۴: ۲۹). براین اساس است که تفکر و برداشت ما از فقر مهم جلوه می کند و به نظر می رسد که برای مبارزه با فقر مهمترین مرحله، اصلاح نگرش در مورد مسأله فقر است.
● تعریف فقر
دو نوع از فقر را می توان از یکدیگر تشخیص داد؛ فقر موردی که گریبانگیر افراد قلیلی می شود و در جوامع ثروتمند نمود پیدا می کند و فقر عمومی که همگی افراد جامعه بجز معدودی دچارآن هستند( گالبرایت، ۱۳۷۱: ۲۱ ۲۲). موضوع این نوشته بررسی علل فقر در جوامعی است که فقر عمومی بخصوص در روستاها در آن حاکم است.
تعریف فقر همگام با نیازهای عصر خود در تحول بوده است و مسایلی مانند شکاف درآمدی، رژیم غذایی، بهداشت، آموزش، توانمندی و … را در تعریف خود گنجانده است. تعاریف اولیه فقر بیشتر بر روی فقر درآمدی معطوف بوده اند. “تانسند” فقر را به صورت زیر تعریف می کند:” افراد، خانواده ها و گروههای جمعیتی را زمانی می توان فقیر به حساب آورد که با فقدان منابع برای کسب انواع رژیم غذایی، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و شرایط و امکانات معمول زندگی مواجه باشند” ( خداداد کاشی و دیگران، ۱۳۸۴: ۱۴۰). این تعریف بر مبنای فقر درآمدی است ولی ظاهراً در محیطی ارائه شده که فقر موردی در آن شایع است و توانایی توصیف فقر در محیطی که فقر عمومی درآن شایع است را ندارد، چرا که در کشورهای ثروتمند، قابلیتها احراز شده اند و نداشتن درآمد بیانگر فقر است. ولی در کشورهای فقیر و در حال توسعه ، فقر عمق بیشتری دارد و از فقر درآمدی گرفته تا فقر قابلیتی، محدوده فقر است. اشاره به توانمندی ها در تعریف فقر به مثابه محرومیت از آزادی های اساسی و قابلیت ها که در مباحث آمارتیاسن گنجانده شده است، دید بهتری را در مورد فقر عمومی در کشورهای در حال توسعه به ما ارائه می دهد.
قبل از ارائه تعریفی از فقر باید اذعان کرد که هیچ کس نمی تواند تعریفی از فقر ارائه دهد که برای تمامی زمانها و مکانها صادق باشد.در حال حاضر نیز تعریف فقر از کشوری به کشور دیگر فرق می کند. شاید در بنگلادش عدم تأمین کالری غذایی مورد نیاز بدن نشانه فقر باشد ولی تعریف فقر در کشور سوئد به یقین به صورت دیگری می باشد. با در نظر گرفتن این مسایل می گوییم که” فقر به تمام عواملی که آزادی انتخاب انسان را در مقابل خواستهای معقول او محدود می کند و امنیت انسانی او را به چالش می کشاند، اشاره دارد؛ پدیده های چون بیکاری، درآمدکم، بی سوادی و کم سوادی ، نبود امکانات بهداشتی، عدم دسترسی به سازمانها و مراکز مهم تصمیم گیری، نبود فضای آموزشی و تفریحی و ورزشی، نبود فضای شفاف سیاسی و اطلاعاتی، نبود آزادی بیان، محدودیت مطبوعات و رسانه ها، ضعف دستگاه قضایی، ضعف نهادی دولت، دور داشتن انسانها از فضای رقابتی وشفافیت اطلاعاتی و … همه مسایلی هستند که با تعریف فقر به شدت در ارتباطند” .
● دلایل توجه به فقر
فقر پدیده ایی است که در تمام زمان¬ها و دوره¬ها وجود داشته و همواره به آن توجه شده است. دلایل توجه به فقر را در چند چیز می توان دید: یکی دلیل اخلاقی است که توسط ادیان و مذاهب مختلف بر روی آن تأکید شده است. مشاهده فقر یک پدیده رقت انگیزی است که تأسف و تأثر بسیاری را بر می انگیزد و هر بیننده ای را به تفکر بر روی خود وا می¬دارد. مشاهده فقر احساس ترحم را در افراد بوجود می¬آورد و این یکی از دلایل توجه به فقر است. دلیل دیگر شاید به نوعی ناشی از ترسی باشد که اغنیاء جامعه به آن دچارند. فقر علاوه بر تهدید خود فقیر، به نوعی تهدیدی برای اغنیاء و نظام اجتماعی موجود نیز هست. توجه اخیر برخی از کشورهای صنعتی به موضوع فقر، شاید ناشی از نوعی احساس خطر از جانب کشورهای توسعه نیافته و فقیر است. تهدیدی که ممکن است موجب طغیان فقرا بر علیه اغنیاء باشد و سلسله مراتب اجتماعی و سلسله مراتب قدرت جهانی را به هم بریزد.
به نظر می رسد که دلیل دیگری را هم برای توجه به فقر می توان یافت که عبارت است ازتأثیرات محیط زیستی فقر(Perman, ۱۹۹۹:۱۳). فقر یکی از مخرب ترین عوامل محیط زیست است . تأثیر فقر بر محیط زیست در دو سطح خرد و کلان قابل ارزیابی است. در سطح خرد کشاورزان فقیر، استفاده غیر اصولی و فزاینده از مراتع ، جنگلها و … به عمل می¬آورند و برای گریز از فقر به هر عمل آلاینده زایی دست می زنند. درسطح کلان، کشورهای فقیر عموماً صادر کننده مواد خام طبیعی هستند و یا به علت ضعف تکنولوژیک و سیاست¬های خاص کشورهای صنعتی ، صنایع آلاینده زای فراوانی در این کشورها مشغول به کارند.
● شاخص های فقر
هر تعریفی که از فقر می شود، شاخص اندازه گیری خاص مربوط به خود را دارد، تعاریفی که فقر را محرومیت از درآمد تلقی می کنند، برای اندازه گیری فقر، با استفاده از شاخصی باعنوان خط فقر سعی می کنند فقرای جامعه را مشخص سازند. برای اندازه گیری خط فقر روش های مختلفی مطرح شده است که برخی عبارتند از: ۲۱۷۹ کالری در روز، ۲۳۰۰کالری در روز، ۵۰ یا ۶۶ درصد میانه درآمدی جامعه، ۵۰ یا ۶۶ درصد میانگین درآمدی جامعه، معکوس ضریب انگل، یک دلار در روز، دو دلار در روز و … .
در دهه های اخیر تعاریف فقر ، خود را به نگاه صرفاً درآمدی محدود نکرده اند و غیر از خط فقر شاخص های دیگری نیز برای اندازه گیری سطح رفاه در جامعه به کار برده اند که برخی از این شاخص ها همانند امید به زندگی، دسترسی به آب سالم، دسترسی به امکانات آموزشی و بهداشتی و … تا حدودی توانایی اندازه گیری فقر را دارندکه در این شاخص ها از اوایل دهه ۹۰ میلادی در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل گنجانده شده است. در اینجا باید خاطر نشان کرد که استفاده از معیار های خاص بیشتر مبتنی بر وجود آمار و اطلاعات است و برای همین شاخص هایی مطرح می شوند که قابلیت اندازه گیری دارند. ورود شاخص های غیر از خط فقر به مقوله اندازه گیری فقررا بیشتر باید مدیون آمارتیاسن و محبوب الحق بود.
● سیاست های معطوف به فقر
در دهه های گذشته دو راه حل برای پاسخ به توزیع نابرابر و رفع فقر در اقتصاد توسعه مطرح بود؛ اولی فرایند خودکار و اتوماتیک که اولین بار کوزنتس آن را در قالب منحنی معکوس مطرح نمود، مبنی بر اینکه در مراحل اولیه رشد، ابتدا توزیع، نابرابرتر خواهد شد ولی در دراز مدت جریان درآمدها به سمت توزیع بهتر و متعادلتر حرکت خواهد کرد و این توزیع درآمدها عملاً زمینه های کاهش فقر را به همراه خواهد آورد( محمودی، ۱۳۸۴: ۱۰ ۱۱). رویکرد فرایند خودکار انتقاد های زیادی را به همراه داشته است. چرا که عملاً فرایند های خودکار نمی توانندتوزیع برابرتر را به همراه آورند و در عمل مشاهده می شود که فرایند های خودکار توزیع درآمد را نابرابرتر می سازند. فرایند طبیعی قانون خاص خود را دارد و ضرورتاً در جهت رفع انتظارات بشری حرکت نمی کند. باید گفت که خود نابرابری یک امر طبیعی است و رفع نابرابری، یک استثناء و یک پدیده غیر طبیعی است، چرا که اصولاً قاعده بر نابرابری است .
بدین ترتیب است که راه حل دومی در قالب حمایت گرایی مطرح می شود. این رویکرد سعی دارد از طریق دخالت مستقیم دولت و نهادهای ذی ربط از طریق اعمال سیاستهای حمایتی و دستوری همچون سهمیه بندی، یارانه و.. و سیاستهای تثبیت قیمت، موجبات حفظ یا افزایش قدرت خرید فقرا را فراهم آورد( همان: ۱۱).
امروزه اکثر سیاستهای فقر زدایی معطوف به رویکردهای حمایت گرایی است. کائوشیک باسو پیشنهاد می کند که به جای این که نگران درآمد سرانه ملت به عنوان یک کل باشیم، باید دلواپس درآمد سرانه پنجک باشیم( باسو، ۱۳۸۲: ۹۲). در این روش رویکردهای حمایتی دولت باید معطوف و متوجه پنجک انتهایی درآمد سرانه باشد.
رویکرد حمایت گرایی دولت در مقابل فقرا، همواره لازم است. ولی وقتی که به فقر به مثابه محرومیت از درآمد نگاه می کنیم، نمی توانیم درک بالایی از فقر به مثابه محرومیت از قابلیتها داشته باشیم و از این نظر مشکل رویکردهای حمایتی همواره این بوده است که نگاه محرومیت از درآمدی، به فقر داشته اند. البته اتخاذ برخی سیاستهای حمایت گرانه، جنبه سیاسی هم داشته است و دولتها فقط به خاطر اینکه کاری کرده باشند، نگاه ساده انگارانه ای نیز به مسایل فقر داشته اند.
با این وجود دولت نقش محوری در مبارزه با فقر دارد و گفته می شود برای مبارزه با فقر و نابرابری دولت باید از دو راهبرد استفاده کند؛ یکی بهبود محیط کسب و کار و فراهم ساختن زمینه های سرمایه گذاری خصوصی و رشد اقتصادی و دیگری توانمند سازی فقرا، ایجاد فرصتهای مناسب و امنیت لازم برای آنها ( زنوز، ۱۳۸۴: ۱۶۶). توانمند سازی فقرا رابطه بسیار نزدیکی با ظرفیت کسب درآمد دارد؛ درآمد هم عامل تعیین کننده و هم پی آمد مهم توانمندی و افزایش قابلیتهاست. راه خاص مشارکت فقرا در در رشد عبارت است از افزایش استفاده یا افزایش بهره وری استفاده از فراوان ترین دارایی آنها یعنی کار( کانبور و اسکوایر، ۱۳۸۲: ۲۴۲)؛ از این طریق است که می توان درآمد پایدار و مطمئنی را برای آنها خلق کرد. البته باید خاطر نشان کرد که دولت برای بهبود محیط کسب و کار و توانمند سازی فقرا، ابتدا باید اصلاحات ساختاری لازم را، در درون خود ایجاد کند؛ به نحوی که بتواند بر اساس معیارهای حکمرانی خوب، سیاستها و برنامه ها خود را به اجرا بگذارد( زنوز، ۱۳۸۴: ۱۶۶). براین اساس ایجاد اصلاحات ساختاری در درون دولت، اولین قدم در مبارزه با فقر است چرا که دولتها نقش مهم و بزرگی در گسترش نابرابری و فقر زایی دارند( راغفر، ۱۳۸۴: ۲۷۷). ایجاد اصلاحات ساختاری در درون دولت نیز همبستگی شدیدی با تقویت روندهای مردم سالاری و مشارکت فعالانه آحاد مردم از فقرا گرفته تا اغنیا در تصمیم های سیاستی و فعالیتهای اجتماعی دارد.
تجربیات عینی نشان می دهد که کسانی که از نظر اقتصادی در حاشیه به سر می برند، تمایل چندانی برای حضور در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ندارند و از نظر اجتماعی نیز در انزوا به سر می برند(کانبور و اسکوایر، ۱۳۸۲: ۲۴۸). عدم مشارکت اجتماعی، در یک فرایند چرخشی قدرت اقتصادی را ، هم در سطخ کلان و هم در سطح خرد، تضعیف می کند. این پدیده نشان می دهد که جنبه های مختلف فقر در کنش متقابل با همدیگرند؛ به طوری که فقر درآمدی، فقرقابلیتی را تشدید می کند و فقرقابلیتی ظرفیتهای کسب درآمد بیشتر را محدود می سازد و حتی درآمد به دست آمده را نیز از دست فقیر خارج می کند.
● یافته های برخی پژوهشها در مورد فقر در ایران
تحقیقات متعددی در مورد فقر در ایران انجام شده است که هم در مورد فقر درآمدی و هم در مورد فقر قابلیتی بحث کرده اند. پژوهشهایی که در مورد فقر درآمدی انجام شده است، سعی کرده اند با استفاده از برخی شاخص ها به اندازه گیری فقر در ایران بپردازند. این تحقیقات بیشتر در قالب فقر مطلق و نسبی انجام شده که نشان می دهند اوضاع فقر نسبت به قبل از انقلاب بهبود یافته است( زنوز، ۱۳۸۴: ۱۷۶ و بانک جهانی، ۱۳۸۳: ۵۱) این بهبود در دهه اول بعد از انقلاب چشم گیر بوده است ولی در دهه دوم، روند بهبود وضع فقر، معکوس شده است. از جمله شاخص هایی که این مطلب را تأیید می کند، شاخص نظریه انگل است که بیان می کند هر گاه سهم هزینه های کالاهای خوراکی از کل هزینه ها مصرفی خانوارها کاهش یابد، نشان می دهد که وضع فقر بهبود یافته است. چنین یافته ای در هزینه های مصرفی خانوارهای ایرانی نیز مشاهده شده است؛ به طوری که سهم کالاهای خوراکی خانوارهای شهری از ۴۰ درصد در سال ۱۳۶۱ به ۲۵ درصد در سال ۱۳۸۲ و هزینه های خوراکی روستایی از ۵۰ درصد به ۴۵ درصد در همین دوره کاهش یافته است. با وجود این غروی نخجوانی در تحقیق خود نشان می دهد که کاهش سهم مخارج خوراکی نه به خاطر بهبود اوضاع فقر در کشور، بلکه ناشی از فشارهای اقتصادی بوده است و خانوارهای ایرانی از سیری سلولی به سیری شکمی روی آورده اند( نخجوانی، ۱۳۸۴: ۹۳ ۱۱۷).کانبور و اسکوایر در رابطه با این فشارهای اقتصادی بیان می کند که با پیشرفت فن آوری و افزایش کلی سطح زندگی، سه امر بر فقرا اثر می گذارد:
۱) کالاهای مصرف جدید که در ابتدا لوکس شمرده می شوند، وسایل رفاهی و لوازم ضروری شمرده می شوند.
۲) تغییرات شیوه سازمان دهی جامعه می تواند تحقق اهداف مفروض فقرا را پر هزینه کند، مثلاً مالکیت گسترده اتومبیل ها منجر به انحطاط حمل و نقل عمومی می شود.
۳) بهبود کلی موازین اجتماعی می تواند کارها را برای فقرا پر هزینه ترکند، برای مثال امروزه شیوه خانه سازی ایجاب می کند که همه خانه ها دارای لوله کشی داخلی باشند که این امر بر هزینه خانه سازی می افزاید ( کانبور و اسکوایر، ۱۳۸۲، ص۲۲۷). همین موارد در ایران نیز صادق است بدین ترتیب که وضع درآمدی بسیاری از کشاورزان سنتی تغییر نکرده است و آنها همچنان بر مبنای اقتصاد معیشتی بخور نمیر، که ویژگی های خاص خود را دارد، گذران امور می کنند؛ در حالی که سطح هزینه های آنان تغییرات اساسی کرده است. برخی هزینه ها وارد سبد مخارج خانواده ها شده است که بیست سال پیش، از آنها با عنوان کالاهای لوکس یاد می شد. مخارج مربوط به تلفن، گاز، حمل و نقل، آموزش، بهداشت، ارتباطات و…به سبد هزینه های خانوارهای روستایی اضافه شده است. مطالعات نخجوانی نیز نشان می دهد که در مقابل کاهش سهم مخارج خوراکی، سهم مخارج بهداشت، حمل و نقل و ارتباطات و آموزش در خانوارهای روستایی و شهری در سال ۱۳۸۲ نسبت به سال ۱۳۶۱به شدت بالا رفته است( غروی نخجوانی، ۱۳۸۴: ۱۱۱).
بهبود واقعی فقر در ایران را باتغییر جهت تجارت خارجی در اقتصاد ایران هم می توان محک زد. در تجارت بین الملل نظریه لیندر بیان می کند که شباهت تقاضا در کشورها، تعیین کننده تجارت آنها با یکدیگر است. در این نظریه سطوح درآمد سرانه، شاخص مشابهت تقاضا در نظر گرفته می شود. دکتر تقوی این نظریه را برای ایران آزمون کرده اند. ایشان نشان می دهند که در قبل از انقلاب ( دوره ۵۷ ۱۳۵۳) ده شریک عمده تجاری ایران ،کشورهای پیشرفته صنعتی غرب بودند.در حالی که در بعد از انقلاب ( دوره ۸۱ ۱۳۵۸)کشورهای آسیایی جایگزین کشورهای غربی می شوند و سهم تجارت کشورهای اروپایی کاهش می یابد .این تحقیق واگرایی اقتصاد ایران از اقتصاد کشورهای پیشرفته اروپایی و همگرایی اقتصاد ایران با اقتصاد کشورهای آسیایی را نشان می دهد. به طوری که حجم تجارت خارجی ایران با کشورهای فقیرتر افزایش یافته است( تقوی، ۱۳۸۴، صص۱۱۹ ۱۳۴). براین اساس می توان گفت که اقتصاد ایران به طور نسبی در مقایسه با سایر کشورهای جهان فقیر تر شده است.
مطالعاتی که با تأکید بر محرومیت از قابلیت ها انجام شده است، شاخص های چندانی را ارائه نکرده اند. در اینجا لازم است گفته شود که معیارهای اندازه گیری فقر به شدت مبتنی بر اطلاعات آماری موجود در تحقیقات اجتماعی هستند(کانبور و اسکوایر، ۱۳۸۲: ۲۴۶) و اطلاعات آماری که بتوان براساس آنها معیارهایی برای اندازه گیری فقر قابلیتی ارائه داد ، در ایران با کمبود و نقص جدی مواجه هستند. تلاشهای انجام گرفته در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل که شاخص توسعه انسانی را با استفاده از برخی شاخصها همانند امید به زندگی، نرخ سواد، نسبت ثبت نام در سطوح ابتدایی، متویسطه و عالی، سرانهGDP ، آموزش و… اندازه گیری می کنند، در قالب اطلاعات و آمار در دسترس می باشد. .این شاخص ها برای ایران هم محاسبه می شود. این شاخصها سنخیت بیشتری با فقر به مثابه محرومیت از قابلیتها دارند ولی نمی توانند میزان واقعی محرومیت از قابلیتها را نشان دهند به طور مثال میزان قدرت انتخاب افراد،داشتن فضای شفاف اطلاعاتی و رقابتی و… رابطه نزدیکی با قابلیت او دارد و اندازه گیری این عامل بسیار سخت است و آماری در این رابطه وجود ندارد.
● علل فقر در ایران
گفته می شود که فقر محصول ساختار قدرت و نظام اجتماعی است. فقر یک محصول طبیعی نیست، بلکه نتیجه روابط و مناسبات انسانی است( راغفر، ۱۳۸۴: ۲۴۹). روابط انسانی و نظام اجتماعی و ساختار قدرت ریشه در مناسبات بسیار پیچیده ایی دارند که مسایل گسترده ای از پدیده های تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… را در بر می گیرند. علل فقر را باید در قالب این پدیده ها بررسی کرد. به همین دلیل در ادامه بحث به بررسی علل فقر از منظر پدیده های تاریخی، سیاسی، اجتماعی و… می پردازیم:
▪ نقش ریسک در تداوم فقر در ایران
فقر در روستاها گسترده تر از فقر در شهرهاست. با وجود اینکه سهم جمعیت شهری در ایران بالاتر از سهم جمعیت روستایی از کل جمعیت کشور است، ولی بر اساس برآوردها در سال ۱۳۷۹، ۵۴ درصد از کل فقرایی که زیر خط فقر مطلق( معیار۲۱۷۹ کالری در روز) به سر می برند را فقرای روستایی تشکیل می دهند( خداداد و باقری، ۱۳۸۴: ۳۳) و اگر رقم فقر نسبی را با این اضافه کنیم، شاید بتوان گفت قریب به اتفاق کسانی که در روستاها زندگی می کنند فقیرند.
زندگی در روستا، همواره، همراه با ریسک و خطر بوده است. شرایط جغرافیایی ایران ، باعث شده است که در صد بالایی از محصولات کشاورزی به صورت دیم کاشته شود که این نوع از کاشت همواره در معرض خطرات خشکسالی بوده است. برخی از مناطق کشور نیز فصول مشخصی ندارند و احتمال سرمازدگی برخی از محصولات همواره وجود دارد.در سال ۱۳۸۲تمام باغهای گردوی منطقه “درخش” از توابع بیرجند دچار سرمازدگی شده و هیچ محصولی از این منطقه برداشت نشد. سیب زمینی و لوبیایی که در سراب کاشته می شود همواره در دو زمان از سال در خطر سرمازدگی قرار دارد، یکبار موقع کشت محصول در فروردین و اردیبهشت و بار دیگر در اواخر شهریور و اوایل مهر ماه موقع برداشت محصول. در مواجه با این خطرات مردم فقیر، سعی می کنند تا راه های کسب درآمد خود را متنوع سازند. اکثر مردان روستایی در این منطقه به غیر از کشاورزی و دامپروری ( البته به صورت معیشتی و بخور نمیر) یک حرفه دیگری هم مانند بنایی، جوشکاری، نقاشی ساختمان و … بلدند. معمولاً سال¬هایی که سرمازدگی محصولات رخ می دهد بسیاری از افراد برای پیدا کردن کار موقت در پاییز و زمستان به تهران، تبریز و جنوب ایران، که ساخت و سازهای زیادی در آنجا می شود، مهاجرت می کنند و دوباره در عید نوروز به سراب بر می گردند. خیلی ها قادر به تحمل این وضعیت نیستند و دست به مهاجرت دائمی می زنند. وجود ریسک و خطر، عامل مهمی در مهاجرت ترک ها به نواحی مختلف ایران می باشد، چرا که عموماً این مهاجرت ها به نواحیی صورت می گیرد که ریسک درآنجا کمتر است. پدیده مهاجرت های فصلی برای پیدا کردن کار در هفتاد سال پیش نیز در این مناطق رواج داشته است.
با این حال راههای کسب درآمد متنوع نیز نتوانسته است فقر موجود در این منطقه را بکاهد. ایجاد راههای کسب درآمد متنوع اگرچه در مقابل پرهیز از خطر پذیری اتخاذ می شود، ولی از آنجا که فقرا فاقد ابزار کافی برای محافظت خود در برابر ریسک می باشد، بیشتر آسیب پذیر می بینند. گالبرایت نشان می دهد که چگونه وجود ریسک، مانع بروز خلاقیت¬ها و نوآوری¬ها شده و دور باطل فقر ایجاد کرده و به عادت فقر منجر می شود( گالبرایت، ۱۳۷۱: ۵۶ ۵۷). مطالعات کانبور و اسکوایر نیز این یافته را تأیید می کند(کانبور و اسکوایر، ۱۳۸۲: ۲۴۷).
در ایران از گذشته های دور نیز انواع مختلف ریسک وجود داشته که علاوه بر تأثیرات درآمدی، روحیات و اخلاقیات ایرانیان را تغییر داده است که به این مسأله در بحث تاریخی بیشتر اشاره می شود.
▪ نقش انگیزه های فردی در تداوم فقر
در مناطق فقیر نشین بسیار مشاهده می شود که برخی با استفاده از حداقل شرایط، می توانند خود را از فقر نجات دهند. انگیزه فرار از دام فقر را باید عامل مهمی در این مورد دانست. امیال، آرزوها و انگیزه های افراد، نقش مهمی در وضعیت حال و آینده او دارند. گفته می شود که ” فردا همانی خواهی شد که امروز به آن می اندیشی” و یا ” خواستن توانستن است” . ثروتمند بودن شاید آرزوی همه افراد باشد ولی ثروتمند شدن نیازمند انگیزه ای است که در وجود همه کس نیست.این در حالی است که اکثر فقرا توانسته اند یک سازگاری و تطابقی با فقر خود ایجاد کنند که به آن عادت کرده اند. فقر برای بسیاری از آنها یک امر عادی است و بخصوص وقتی برخی نهادهای جامعه به تشویق فقر بپردازند، تداوم فقر اجتناب ناپذیر است. گالبرایت بزرگترین عامل فقر را، سازگاری و تطابق فقرا با فقر خود می داند. او نشان می دهد که وقتی که در یک جامعه فقیر، اوضاع کمی به طور موقت بهبود می یابد، نیروهایی وجود دارند که تعادل فقر را نگه می دارند و باعث می شوند فقر بتواند به دوام خود ادامه دهد و سطح قبلی محرومیت را بازگرداند. گالبرایت بیان می کند: ” …اما هیچ چیز بیشتر از فقدان و غیبت امید و آرزو برای گریز از فقر و همچنین فقدان کوشش و تلاش در جهت آن به این تعادل کمک نمی کند. در جوامع روستایی فقیر، وجود چنین آرزوها و امیدهایی با یکی از عمیق ترین و مشخص ترین عناصر رفتار بشری در تعارض قرار می گیرد. این عناصر عبارت است از خودداری از مبارزه علیه ناممکن ها، تمایل و ترجیح به تسلیم و واماندگی و ثبات در زندگی” ( گالبرایت، ۱۳۷۱: ۶۱ ۶۲).
به نظر می رسد که این عامل در ایران نیز به خوبی عمل می کند، زنگویی نژاد در یک مطالعه میدانی در مورد توسعه نیافتگی استان بوشهر مشاهده می کند که قناعت بیش از حد و عادت به فقر بزرگترین عامل توسعه نیافتگی این استان است( زنگویی نژاد، ۱۳۸۲: ۱۰ ).
عامل نبود انگیزه کافی برای مبارزه با فقر و گسستن زنجیرهای وابستگی به آن، یکی از مهمترین مشخصه های محرومیت از قابلیتهاست که آمارتیاسن به آنها اشاره می کند.
▪ نقش قدرت سیاسی در فقر
قدرت سیاسی نقش مهمی در توزیع ثروت و درآمد در جامعه دارد. برای تشریح این مسأله به چند مثال موردی در مورد نقش قدرت سیاسی در جامعه پرداخته می شود. در دهه ۴۰ دولت با اصلاحات ارضی و اتخاذ استراتژی جایگزینی واردات، پایگاه طبقاتی نظام را تغییر داد. بدین معنی که به نفع دو طبقه اجتماعی و به زیان دو طبقه دیگر وارد عمل شد، با انجام مراحل مختلف اصلاحات ارضی، دهقانان، صاحب زمین زراعی شدند و بدین ترتیب کشور ما شاهد توزیع بی سابقه زمین کشاورزی شد. از سوی دیگر با اتخاذ سیاست جایگزینی واردات، دولت به نفع طبقه جدید صاحبان صنایع و به زیان بازاریان سنتی که در تهران و شهرهای بزرگ به واردات کالاهای مصرفی مورد نیاز عموم اقدام می کردند، عمل کرد( زنوز،۱۳۸۴: ۱۸۲). این پدیده نمونه ای از نقش قدرت سیاسی در توزیع ثروت جامعه است.
در مناطق روستایی ایران در بعد از انقلاب، یک طبقه فقیر و یک طبقه متوسط از نظر درآمدی مشاهده می شود. طبقه فقیر عمدتاً از کشاورزان سنتی تشکیل می شود و طبقه متوسط را نیز می توان به سه گروه تقسیم کرد. گروه اول زمین داران که به علت ثروت ثابتی که دارند از درآمد متوسطی برخوردارند؛ گروه دوم کارمندان حقوق بگیر از دولت می باشد که وضع متوسطی دارند و گروه سوم خانواده هایی که به علت صدمات ناشی از جنگ از حمایت های دولتی برخوردارند. وضع طبقه فقیر و سنتی به هیچ وجه قابل مقایسه با سه گروه فوق نبوده و غیر از یارانه هایی که همه مردم ایران به یک اندازه از آن برخوردارند ، هیچ کمکی دریافت نمی کنند.اگرچه این یارانه های به ظاهر برابر نیز به طور نابرابر توزیع می شود و سهم دهک های پایین درآمدی از یارانه های مختلف دولتی بسیار پایین تر از دهک های بالای درآمدی است. به نظر می آید که گویا این طبقه به حال خود رها شده اند و تنها در مواقع انتخابات است که برخی وعده ها از طرف نمایندگان محلی به آنها داده می شود .
▪ نقش روابط اجتماعی در فقر
کسانی که از نظر اقتصادی در حاشیه قرار گرفته اند، تمایل دارند که از نظر اجتماعی هم حاشیه نشین شوند؛ بنابراین از منابع قدرت محروم هستند( کانبور و اسکوایر، ۱۳۸۲: ۲۴۸ ۲۴۹). انزوای اجتماعی، احساس تنهایی و از خود بیگانگی را به وجود می آورد و باعث عدم مشارکت فرد در فعالیتهای اجتماعی و گروهی می شود. عدم مشارکت فعال افراد نیز موجب تحکیم تعادل فقر شده و زنجیرهای دلبستگی به فقر را محکم تر می کند.
کنش متقابل قدرتمندان و فقرا نیز، بسیار نامتعادل می تواند باشد. در منطقه “بشاگرد”که در شرق استان هرمزگان قرار دارد، سلسله مراتب اجتماعی به شکل خان، سالار، رئیس قبیله، غلامان و آزاد شدگان هنوز هم از بین نرفته است و این سلسله مراتب نقش مهمی در فقر و محرومیت این منطقه دارد. روابط سلسله مراتبی به شکل مدرن؛ به صورت روابط کارگر و کارفرما، می تواند بر قرار شود؛ که در آن کارگر فقط یک ابزار کاری است و دستمزدی که به او پرداخت می شود برابر با هزینه تعمیر و نگهداری اوست تا زنده بماند و بتواند کار کند؛ بدون اینکه امکان پس اندازی برای او مقدور باشد و بتواند فقر خود را کاهش دهد.
▪ فقر و ساختار قدرت جهانی
امروزه نقش عامل استعمار در فقر کشورهای جهان سوم، بر کسی پوشیده نیست و با وجود اینکه روابط استعماری گذشته از بین رفته است ولی برخی آثار آن همچنان باقی است. برخی عقیده دارند که روابط استعماری امروزه هم با شکل مدرن خود پابرجاست. حتی برخی پا را فراتر گذاشته و به نظریات توسعه هم به دیده تردید می نگرند. مجید رهنما در این باره می نویسد: “توسعه ثابت کرد که اکسیری نبود که آن نخبگان می پنداشتند…توسعه آنگونه که خود را بر جمعیت مورد نظر تحمیل می کند، اساساً پاسخ غلطی به نیازها و خواستهای واقعی آنها بود. توسعه ایدئولوژی بود که در شمال زاده شد و تلطیف شد، تا اساساً نیازهای قدرت های مسلط را که در جستجوی یک ابزار مناسب برای توسعه طلبی اقتصادی و ژئوپولیتیکی خود بود تأمین کند… این ایدئولوژی به استعمار در حال مرگ و از کار افتاده کمک کرد تا خود را تبدیل به یک ابزار تهاجمی و حتی بعضی اوقات جذاب کند و آن را قادر ساخت تا زمین های از دست رفته را پس بگیرد”( رهنما، ۱۳۸۲: ۳۷۰ ۳۷۱).
جنبه های مختلف فقر دارای کنش متقابل با همدیگر می باشد و گفته می شود که استبداد بزرگترین عوامل فقر است. راغفر استدلال می کند که ساختار و روابط قدرت در مقیاس جهانی، به رغم شعارهایی که داده می شود، سخت مخالف حاکمیت نظامهای مردم سالار در کشورهای صاحب نفت و منابع طبیعی در جهان سوم است. بنا بر این استدلال، عجیب نیست که در هیچ کشور تولید کننده نفت مردم سالاری محقق نشده است( راغفر، ۱۳۸۴: ۲۷۷). کشورهای صنعتی اگر چه در درون خود به اصول دموکراسی پایبند می باشند ولی در نظام بین الملل از قاعده قانون جنگل تبعیت می کنند. شاید این کشورها خوب می دانند که که اگر همه کشورها بکوشند قوی تر شوند، این امر فقط به بدتر شدن اوضاع دنیا کمک می کند( باسو، ۱۳۸۲: ۱۰۲). به همین دلیل سعی می شود سلسله مراتب قدرت جهانی حفظ شود. لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق را باید در جهت تلاش برای حفظ سلسله مراتب کنونی قدرت، در سطح جهانی ارزیابی کرد. چرا که افغانستان به علت همجواری با چین و ایران و نزدیکی به روسیه و هند، از موقعیت جدیدی برخوردار شده است و آمریکا با استفاده از این فرصت می تواند رشد کشورهای مذکور را زیر نظر قرار دهد و یا با کشاندن آنها به رقابت تسلیحاتی میزان رشد اقتصادی آنها را بکاهد که این کار عمیقاً در راستای حفظ سلسله مراتب قدرت می باشد. به همین دلیل است که نهادینه شدن دموکراسی در افغانستان را باید به دیده تردید نگریست چرا که شدیداً بستگی به اهداف حفظ سلسله مراتب قدرت جهانی دارد و همواره تحت الشعاع مسایل قوی تری می باشد. افزایش حجم کشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر از زمان حضور آمریکا در افغانستان روی دیگر سکه نهادینه کردن مردم سالاری در افغانستان است.
● ریشه های تاریخی فقر
تمامی پدیده هایی که با عنوان عوامل فقر مورد بررسی قرار گرفت، همگی در یک فرایند تاریخی نیز عمل کرده اند. از هزاران سال پیش، ایران، سرزمینی بوده است که همواره در معرض تاخت و تاز اقوام دیگر بوده است. خود آریایی ها از اقوامی بودند که که با قدرت شمشیر ایران را تصاحب شدند. اقوام صحراگرد نقش مهمی در تاخت و تازها به ایران داشته اند. به طوری که بعد از اسلام قریب به اتفاق حکومتهایی که در ایران سر کار آمدند یا عیاران بودند و یا قبایل صحرانشین. عیاران راهزنانی بودند که با قدرت گرفتن دست به ایجاد حکومت می زدند چرا که تشکیل حکومت عواید بیشتر و مطمئن تری برای آنها داشت. اولسن نیز این نکته را تأیید می کند( اولسن، ۱۳۸۲: ۱۴۰ ۱۴۷). وضعیت قبایل صحرا نشین نیز جالب بود؛ آنها هم در دوران قحطی و هم در دوران حاصلخیزیی و رونق به شهرها و روستاهای ایران حمله می بردند ( در دوران قحطی به خاطر فرار از گرسنگی و در دوران رونق به علت فشارهای جمعیتی) و با تصاحب شهرها و روستاها دست به تشکیل حکومت می زدند. به هر حال حمله آنها یک امر عادی بود و خطر حمله آنها همواره وجود داشت. این عامل به نوعی ریسکی را بوجود آورده بود که عدم قطعیت و نااطمینانی نسبت به کسب نتیجه از تلاش برای تولید محصول بیشتر را به همراه داشت .
تسلیم شدن در مقابل وضعیت خشن و سخت یک عکس العمل طبیعی و عاقلانه است و این همان چیزی بود که اکثر مردم آن را اتخاذ می کردند. به همین دلیل است که فرهنگ قناعت، اعتقاد به تقدیر و سرنوشت و… بخش وسیعی از ادبیات حاکم بر ایران را شامل می شود.بر این اساس نبود انگیزه کافی برای مبارزه با فقر، تعادل فقر را نیز محکم تر می کرد. ولی همواره کسانی بودند که حاضر به تحمل این وضعیت نبودند و تنها راه ممکن در مقابل آنها، نزدیکی به مراکز قدرت و استفاده از رانت دولتی بود.به همین دلیل است که فرهنگ تملق، چاپلوسی، خبرچینی و… جایگاه ویژه ای در بین ایرانیان داشته است و بسیاری از افراد با هوش از آن استفاده می کردند. این امر موجب می شد که سلسله مراتب اجتماعی همواره در نوسان باشند و قدرتمندانی که مورد غضب سلطان قرار می گرفتند از هستی ساقط می شدند و به فقر و دریوزه گری پناه می بردند . و بدین شکل بود که یک طبقه اشراف که بتواند چند نسل دوام بیاورد و بر حکومت تأثیر گذارد شکل نگرفت.
ماهیت استبدادی حکومتها هم ریسک را تقویت می کرد و هم موجب تضعیف انگیزه های فردی می شد و روابط اجتماعی را به هم می ریخت. قدرتهای خارجی نیز هر گاه فرصت می یافتند به ایران دست اندازی می کردند و بسیاری از آثار تمدن و فرهنگ را از بین می بردند. اگرچه ایران هیچ گاه به شکل مستعمره مستقیم کشورهای خارجی در نیامد ولی قدرت های خارجی نفوذ زیادی در ایران داشته اند .
تمام عواملی که در بررسی ریشه های تاریخی فقر مورد ارزیابی قرار گرفت، امروزه هم به شکل خاص خود وجود دارند. چرا که همچنان حکومت است که قدرت از آن اوست و همه به او وابسته اند. درآمدهای نفتی است که این نقش را به دولت داده است. گویی مشکلات ما فهرستی از پدیده هایی است که در تمامی دورانها تکرار می شوند. با رجوع به اسناد تاریخی مشاهده می شود که چیزهایی که از روحیات و مشکلات آن عصر نوشته شده است، نزدیکی حیرت آوری با روحیات و مشکلات امروزی ایرانیان دارد. تا زمانی که تملق و ظاهر سازی خریداری در جامعه دارد می توان با آن به جایی رسید و شفاف بودن و تلاش صادقانه کردن، به یقین برای بسیاری غیر عقلایی خواهد بود.
● نتیجه گیری
فقر پدیده ای پیچیده و چند بعدی است و ابعاد مختلف فقر در کنش متقابل با همدیگرند.، به طوری که عوامل بازدارنده فقر با تقویت همدیگر ، زنجیرهای فقر را محکم تر و رسوخ ناپذیرتر می سازند. تعریفی که از فقر می شود نقش مهمی در اتخاذ سیاستهای مبارزه با فقر دارد. به همین نحو عواملی که برای فقر شناسایی می شوند در اتخاذ سیاستهای مبارزه با فقر مؤثرند.
یافته پژوهشها در ایران نشان می دهد که فقر همچنان یکی از بزرگترین معضلات ایران است و بسیاری از عوامل تأثیر گذار بر فقر در ایران در یک سیر تاریخی نیز وجود داشته اند. همچنان که ریسک و عدم قطعیت، انگیزه های فردی، روابط اجتماعی و قدرت سیاسی نقش مهمی در فقر در دورانهای گذشته ایران داشته اند این عوامل امروزه نیز به شکلی دیگر وجود دارند. بنابراین نقطه حرکت سیاستهای مبارزه با فقر باید با توجه به عوامل فوق باشد. کاهش ریسک و عدم قطعیت تأثیر مهمی می تواند بر فقر زدایی داشته باشد. این کار را می توان با بیمه کرده محصولات کشاورزی و هم با نظام حمایتی جامع و گسترده انجام داد و در کنار این، بهبود فرصتهای کسب و کار و مبارزه با بیکاری مهمترین عامل در از بین رفتن ریسک و عدم قطعیت می باشد. همچنانکه گفته شد وجود ریسک نقش فعالی را در مهاجرت افراد از مناطق پر ریسک به مناطق کم ریسک داشته است. بدین ترتیب با بهبود محیط کسب و کار و ایجاد فرصتهای شغلی جدید، علاوه بر رفع مسأله بیکاری و فقر، معضل مهاجرتهای گسترده نیز تا حدودی حل می شود. کاهش ریسک بر انگیزه افراد هم تأثیر می گذارد. چرا که وقتی اطمینان از نتیجه وجود دارد، تمایلات و آرزوها و انگیزه های افراد نیز تحت الشعاع قرار می گیرد. با تقویت انگیزه ها، وقتی تلاش بیشتری برای کسب درآمد صورت می گیرد، بسیاری از روابط اجتماعی نیز تأثیر می پذیرند.
مشارکت در اجتماع و اظهار نظر در مورد مسایل آن و تشکیل گروههای اجتماعی با اهداف مختلف از پیامدهای کاهش ریسک و تقویت انگیزه های فردی می تواند باشد. و از آنجا که ابعاد مختلف فقر در کنش متقابل با همدیگر می باشند، روابط سیاسی هم تأثیر می پذیرند. چرا که بهبود محیط کسب و کار و ایجاد فرصتهای شغلی جدید نیازمند یک سری اصلاحات در ساختار دولت می باشد. به طوری که دولت ابتدا به ساکن باید قدرت و توانایی ایجاد و مدیریت این تحولات را داشته باشد.
بدین ترتیب، دولت نقش بسیار محوری در فقرز ایی و فقر زدایی دارد و با اینکه دلایل فقر بسیار زیاد می باشند ولی در بین تمامی آنها، نقش حکومت کلیدی تر از بقیه عوامل است. چراکه دولتها مستقیماً بر ابعاد ریسک و عدم قطعیت، انگیزه های افراد و روابط اجتماعی اثر می گذارند.
حقیقت فقر نیازمندی است، زیرا بنده همواره نیازمند است چه انکه بندگی یعنی مملوک بودن و مملوک به
مالک خود محتاج است و غنی در حقیقت حق است و فقیر خلق و صفت عبد است به حکم (انتم الفقراء و
الله هو الغنی ) .
در این مقاله پس از تعریف فقر و اقسام و درجات ان ،سخنان بزرگان و عارفان را در مورد فقر بیان می
کنیم.
کلید واژه: فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان
مقدمه:
تهی شدن از خود و پر شدن از خدا بیشک از برترین غایات در سلوک عارفانه است که عارفان با عنوان «فنای در خدا» از آن یاد میکنند. آنها بر این باورند که سالک میتواند به مرتبهای برسد که جز خدا نبیند.
وصول به مرتبه فنا در گرو فقیر یافتن خویش از همه کمالات است و تا وقتی آدمی خود را مالک کمالی از کمالات گوناگون ببیند از شهود و کمال الاهی محروم میماند؛ به عبارت دیگر تا وقتی آدمی خود را میبیند، خدا را نمیبیند و تا کمالات خداوندی بر او مشهود نگردد و مبهوت خداوند نشود، فنا بی معنا است؛
از این رو است که فقر، جایگاه ویژه ای در عرفان و اندیشه عارفان پیدا میکند؛ تا آن جا که فقیر از عناوین و اوصاف بسیار ارزشمند سالکان عالی مرتبه شمرده میشود و هم از این رو است که فقط برخی از سالکان، شایسته این وصف میشوند.
فقر با عمیقترین معانی و عالیترین مراتبش در گفتار و کردار پیامبر اسلام به وضوح دیده میشود. آن جا که حضرت محمد(ص) فقر را سربلندی خویش شمرده و به آن افتخار میکند: الفقر فخری و به افتخر
از ذات فقیر خویش در برابر پروردگار بی نیازش یاد میکند که در کلام الهی بر آن تصریح شده است؛ آن جا که خداوند تعالی میفرماید: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید؛ ای مردم! شما نیازمندان به خداوند هستید و خدا بی نیاز و ستوده است.
۱۳۹ در فرهنگ امروزی دو معنی برای فقر مد نظر است در معنی اول که فورا به ذهن عوام خطور می کند ان است که فرد از دنیا چیزی ندارد و مستحق کمک است و این از نظر اسلام مردود است زیرا در حدیث وارد است که«کاد الفقر و ان یکون کفرا» و در اسلام تاکید فراوانی به کار و تلاش شده و پیروان خود را بر طلب رزق توصیه می کند «اطلبوا الرزق فی خبایا الارض» وکسی را که برای امرار معاش خود و خانواده اش تلاش کند با مجاهد راه حق یکسان دانسته اند . اما فقری که موجب افتخار است :«الفقر فخری و به الفخر» این همان فقری است که در آیه شریفه قرآن وارد شده است و منظور عرفا و سالکین نیز همین باشد «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید » فاطر ۱۶ فقری که انسان خودش را در مقابل خدا هیچ احساس کند و او را غنی بالذات ببیند و خودش را سر تا پا محتاج و نیازمند به او بداند .۱ عرفا از فقر این معنا را منظور دارند :فنای نفس ، سلب انانیت ، سقوط از هستی موهوم را عرفا فقیر می دانند . فقیر از نظر عارف کسی است که به کمال مطلوب نائل گشته از رسم در وجود او اثری نباشد و به مقام شامخ سلم نفس رسیده باشد. انا نیت از او سلب از هستی اعتباری رسته باشد.حافظ که دولت فقر طلب می کند و فقر را سبب حشمت وتمکین خود می داند از نظرش این فقر است «الفقر فخری» فرموده رسول مکرم نیز اشاره به همین فقر است . فقیر این فقرگدائی است که گنج سلطانی را در دست دارد ، بی نیازی است که طمع به گردش گردون دون پرور نمی کند .
من که دارم در گدائی گنج سلطانی به دست کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم (حافظ )۲
۱-امام خمینی و عرفان اسلامی ،صفحه۷۶
۲-مقامات عرفانی،صفحه۱۳۹
فقر:از میدان ذکر میدان فقر زاید ، این قوله تعالی : «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله …»فاطر ۱۶ فقر درویشی است آن سه است :فقر اضطرار ، فقر اختیار و فقر تحقیق . فقر اضطرارسه تا است : یکی کفارت است ،دیگر عقوبت است ، سوم قطعیت است .نشان انچه کفارت است انتظار و صبر است و نشان آنچه عقوبت است ضیق وضجر است . ونشان آنچه قطعیت است شکوی وسخط است و آیه «اذا هم سخطون » توبه ۵۸ در صفت منافقان است . و ان که فقر اختیار است سه تا است یکی درجه و دیگری قربت ، سوم کرامت است ، آنچه درجه است با قناعت است ،و آنچه قرب است با رضاست ، وآنچه کرامت است به ایثار است وفقر تحقیق سه تا است :جفا از روی نیست ، ونعمت را عدد پیدا نیست ،و شکر گزار را طاقت نیست .۱
فقر تحقیق سه نشانه دارد و باریکترین نوع فقر همین است زیرا حظ را در آن راه نیست و عصمت بدست مرهمی نیست ونعمت بیرون از شمار است و شکر به سزای نعمت فراتر از طاقت است .۲
خواجه گوید: فقر سیمرغی است که ازاو جز نام نیست و کسی را بر وی فرمانروایی و کام نیست . فقر هشیاری است و فقیر دیوانه ، فقر بابست و فقیر خانه ف فقر مقام را هست و سری مع الله ، فقر را راهی نیست و کسی را در حقیقت وی آگاهی نیست.حضرت عیسی (ع) فقر را بدین تفسیر کرد و گفت : (اصبحت مرتهنا بعملی و الامر بید غیری ، فلا فقیر افقر منی)گفت:من گرو کردار خویشم و کلید کردار من به دست دیگری است ، کدام درویشست درویش تر از من ؟ بلکه خدای تعالی بیان این همی کرد و فرمود : (وربک الغنی ذوالرحمة ان یشا یذهبکم و یستخلف من بعد کم ما یشاء)غنی آن است که اگر خواهد همه هلاک کند و قومی دیگر بیافریند .پس همه خلق فقیرند ولکن نام فقیر بر زبا ن اهل تصوف بر کسی
۱-عرفان اسلامی،صفحه۱۱۸
۲-مجموعه رسائل فارسی،صفحه ۱۴۴
افتد که خود را بر این صفت بیند و این حالت بر وی غالب باشد که بداند که هیچ چیز به دست وی نیست در این جهان و آن جهان.۱سالک راه حقیقت به مقام فقر که عبارت است از عدم تملک اسباب نرسد الا بعد از عبور بر مقام زهد چه اول تا رغبت او از دنیا منصرف نگردد و عدم تملک از او درست نیاید.و اسم فقر بر کسی که رغبت دارد به دنیا اگر چه هیچ ملک ندارد عاریت و مجاز بود ، چه فقر را اسمی است و رسمی و حقیقت ، اسمش عدم تملک با وجود رغبت و رسمش عدم تملک با وجود زهد ، و حقیقتش عدم امکان تملک ، چه اهل حقیقت به واسطه ان که جمله اشیاء را در تصوف و مالکیت مالک الملک بینند امکان حوالت مالکیت با غیر را ندارند و فقر ایشان صفتی ذاتی بود که به وجود اسباب و عدم آن متغیر نشود
اگر تقدیر مملکت جمله در تصرف ایشان اید همچنان خود را از تملک ان بری دانند. و مترسمان که از حقیقت فقر اثری و نشانی نیافته اند و معنی ان در ذات ایشان متجوهر نگشته ، صفت فقرشان امری عارضی بود لاجرم به حدوث اسباب متغیر شود و خود را متملک ان بینند واین طایفه جهت اعتداد به فضیلت فقر و طلب ثواب اخروی حذر از صورت غنا و تملک بیش از ان کنند که اهل غنا از صورت فقر . و اهل معنی در فضیلت فقر برغنا و غنا بر فقر سخن رانده اند و مذهب صحیح ان است که به نسبت با مبتدیان و متوسطان فقر از غنا فاضلتر و به نسبت با منتهیان هردو متساویند ، چه صورت غنا معنی فقر و
حقیقت ان از ایشان سلب نتوان کرد ۲ و فقرا محقق چند طایفه اند : طایفه ای ان که دنیا و اسباب ان را هیچ ملک نبیند اگرچه در تصرف ایشان بود و هر چه بدست ایشان اید ایثار کنند و بر ان توقع عوضی در دنیا ندارند.۳ و طایفه ای با این که وصف اعمال و طاعات را اگر چه از ایشان صادر شود هم از خود نبینند و ملک خود ندانند و بر ان عوضی چشم ندارند و طایفه ای ان که با این وصف هیچ حال و مقام از ان
۱،۲، ۳-تحلیلی درباره ی هفت مقام عرفانی،صفحات ۲۶۰،۳۷۶، ۳۷۷
۲ ،۳-مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، صفحات ،۳۷۷،۳۷۶
خود نبینند بلکه جمله را فضل و لطف او دانند و طایفه ای ان که با این اوصاف ذات و هستی خود را از ان خود نبینند بلکه خودی خود را از ان خود نبینند، ایشان را نه ذات بود نه صفت نه حال نه مقام نه فعل نه اثر در هر دو عالم هیچ ندارند و این وصف که هیچ ندارند هم ندارند.۱
در کتاب ( کشف المحجوب ) امده: اما فقر را رسمی و حقیقتی است ، رسمش افلاس اضطراری است و حقیقتش اقبال اختیاری ، ان که رسم دید با رسم بیارامید و چون مراد نیافت از حقیقت برمید و انکه حقیقت یافت روی از مودات بر تافت و به فناء کل اندر رویت کل به بقاء کل شتافت . پس فقیر ان بود که هیچ چیزش نباشد واندر هیچ چیزش خلل نیاید به هستی اسباب غنی نگردد و به نیستی ان محتاج سبب نشود. ۲
اقسام فقر:
فقر بر دو قسم است :اول ( فقر حقیقی ) وان عبارتست از احتیاج کائناً ما کان و این فقر از برای هر موجودی غیر از واجب الوجود ثابت است .
دوم (فقر اضافی) و ان عبارتست از احتیاج به بعضی ضروریات ، و فقر به این معنی چهار قسم است: -۱-فقیر حریص ۲- فقیر قانع ۳-فقیر زاهد ۴- فقیر مستعنی راضی یا فقیر عارف.۳
درجات فقر:
فقر بر سه درجه است: نخستین درجه فقر زاهدان است و ان است افشاندن دست از دنیا ، درجه دوم رجوع
۱-مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، صفحه۳۷۸
۲ ،۳-تحلیلی از هفت مقام عرفانی ،صفحات۲۶۷،۲۶۸
کردن است به سابق که از جانب خداوند بوده، با نگرش به سوی فضل خدای و بهره انخلاصی یافتن است از نگرش بر اعمال و قطع مشاهده احوال و پاکیزه کردن مطالعه مقامات از الودگی ها ،درجه سوم صحت نیازمندی است ، انکه بنده بیفتد ، در دست تقطع و جدایی و ان که بشود در تجرید زندانی و این فقر صوفیان است .۱
در کتاب (اللمع فی التصوف ) در این باره امده است ، فقرا بر سه دسته هستند : پس اول انهایی که چیزی را مالک نیستند و از احدی نه به ظاهر و نه به باطن چیزی را طلب نمی کنند ،و از احدی انتظار چیزی ندارند و اگر هم چیزی به انها داده شود نمی گیرند و این مقام مقام مقربین است.
دسته دوم کسانی هستند که مالک چیزی نیستند و سوالی از احدی کنند و طلب نمی کنند اما اگر چیزی به انها داده شود قبول می کنند و می گیرند و این مقام مقام صدیقین است.
دسته سوم کسانی هستند که مالک چیزی نیستند و در صورت محتاج شدنبه بعضی از برادران طیقت که بدانند به طلب ایشان مسرور می شوند مراجعه می کنند و این مقام مقام صدیقین در فقر است.۲
فضیلت فقر و فقرا از نظرآیات و اخبار و آثار: از نظر ایات اینکه ، دلالت قول حق تعالی : ( للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم ) سوره حشر(۸) درویشان مهاجر راست که از مکه به مدینه امدند و خانه ها و مال های خود را برای دوستی خدای و پیامبر و نصرت دین او بگذاشتند. و قول : ( للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباٌ فی الارض ) سوره بقره (۲۷۳ ) صدقه ها و نفقه ها ، درویشانی راست که نفس خود
۱،۲-تحلیلی از هفت مقام عرفانی، صفحات ۲۷۰ ،۲۷۵
را در راه خدای حبس کرده اند طلب معیشت نتوانند به سبب انکه به جهاد مشغولند و از ان فراق نیابند .در این هر دو ایه سخن در معرض مدح رانده است و صفت فقر را بر صفت هجرت و احصار تقدیم فرموده است.
و در خبر است از اهل بیت (ع) که پیامبر اکرم (ص) فرمود : چون خدای عز و جل بنده ای را دوست دارد وی را مبتلا گرداند و چون به دوستی کامل او را دوست دارد ، او را سرمایه گیرد ، گفتند : سرمایه گرفتن او چه باشد؟ فرمود: او را نه اهل گذارد و نه مال .۱
یحیی بن معاذ گفت : دوست داشتن تو درویشان را از اخلاق مرسلان است و گزیدن تو مجالست ایشان را از علامت صالحان و گریختن تو از صحبت ایشان از علامت منافقان.
احادیث معصومین درباره فقر :
پیامبر اکرم (ص) فرمود: ای علی همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر که آن را نهان دارد ، خدایش مانند پاداش روزه داری که به عبادت به پا خواسته دهد و هرکه آن را نزد کسی که می تواند حاجتش را برآورد فاش سازد و او نکند او را کشته است ،آگاه باش که او را با شمشیر و نیزه نکشته بلکه با زخم به دل کشته است . ۲ امام صادق (ع) فرمود: مصیبت ها بخشش های خداست و فقر در خزانه ی خدا محفوظ است . ۳ پیامبر فرمود : در بهشت نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن فقرا هستند .ص۲۸۳
اقوال مشاهیر عرفا درباره فقر : جنید گفت یا معشر الفقراء : شما را به خدا می شناسند و برای خدا گرامی می دارند ، بنگرید تا با خدای چون باشید _ گفته اند : نور درویش سه چیز است ، نگاهداشت سر و
۱،۲،۳-تحلیلی از هفت مقام عرفانی ، صفحات ۲۷۸،۲۸۱ ،۲۸۲
گزاردن فریضه و صیانت اندر درویشی –ابراهیم ادهم گفت : ما درویشی هستیم توانگر ما را پیش آمد و مردمان توانگری جستند ایشان را درویشی پیش آمد . ذوالنون مصری گفت : علامت خشم خدا بر بنده خوف بنده است از درویشی . ۱ استاد بوعلی گوید : مرا پرسیدند از قول پیامبر (ص) که گفت : (کاد الفقر ان یکون کفرا ) گفتم معنی خبر این است که خواست درویشی کفر بود ، گفتم افت چیزی و ضد او بر حسب فضیلت و قدر او بود هرچه به نفس خویش فاضلتر ضد او و آفت او ناقص تر ، چون ایمان که او شریفترین خصلت هاست ضد او کفر است ، پس چون خطر بر درویشی کفر است دلیل بر آن که او شریفترین وصف هاست . ۲ پیر طریقت گفت : این جا سه مقام است : مقام اول برقی تافت از آسمان فقر تا تو را آگاه کرد پس دری گشاد از معرفت تا تو را درست کرد و خلعتی پوشانیده تا بستاخ گرد .الهی آتش یافت با نور شناخت آمیختی و از باغ وصال ، نسیم قرب انگیختی باران فردا نیت برگرد بشریت ریختی ، به آتش دوستی ، آب و گل سوختی ، تا دیده عارف را ، دیدار خود آموختی. الهی همه به تن غریب اند و من به جان و دل غریبم ، همه در سفر غریب اند و من در حضر غریبم . الهی هر بیماری شفا از طبیب می خواهد و من بیمار طبیبم ، هر کس را از قسمت بهتر است و من بی نصیبم . هر دل شده ای با یاری و غم گساری است و من بی یار و غرینم . همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم ، غنود هرکسی با یار و من بی یار چون باشم . ۳
منصور حلاج را از فقیر پرسیدند گفت : فقیر آن است که مستغنی است از ما سوی الله و ناظر است بالله ص۳۰۶ یکی از متاخرین گوید : فقیر نه آن است که دستش از متاع و زاد خالی بود بلکه فقیر آن بود که طبعش از واد خالی بود .شبلی گوید : درویشی دریای بلاست و بلاها ، وی جمله عز است و عز نصیب غیر است مبتلا در عین بلاست وی را از عز چه خبر تا آن گاه که از بلا بمبلی نگردد و آن گاه بلاش
۱،۲،۳-تحلیلی از هفت مقام عرفانی، صفحات ۲۹۷،۳۰۰،۳۰۵
بجمله عز گردد و عزش جمله وقت و وقتش جمله محنت و محبتش جمله مشاهدت تا دماغ طالب جمله محل دیدار شود از غلبه ی خیال تا بی دیده بیننده گردد و بی کوشش شنوده .
امام درباره ی فقر می فرماید : در مقام اظهار ذلت و اظهار فقر اثبات انانیت نکوهیده نیست بلکه اصلا از باب اثبات انانیت نیست بلکه حفظ مقام عبودیت و توجه به نیاز تنگدستی اگر در حالت صحو دوم (صحو بعد از محو ) باشد خود یکی از تمامترین مراتب انسانیت است.۱
او در ذیل آیه ی (انتم الفقراء الی الله ) فقر را ذاتی انسان می داند و معتقد است فقیر در مکتب عاشقان کسی است که نیازمندی ذاتی خود را به مکتب عاشقان درک می کند و همه ی اوصاف و احوال و حتی هستی خود را مرهون عنایت و توجه محبوب و معبود خویش می داند و با هر اندیشه ای که بویی از انانیت داشته باشد ، مخالف است . ایشان بر این باورند که چون سالک به آنجا رسید ، مشاهده می کند که همه ی موجودات خاصه و تعینات فعلیه در عین مشیت ، مستهلک و فانی است . پس کسی که به این مقام رسید و حقیقت ذاتش تدلی شد دیگر حیثیتی برای او به جز نفس تدلی باقی نمی ماند و ذاتی نماند تا تدلی بر او عارض شود و این است آن مقام فقر مطلق که مشیت مطلقه است و این است همان مشیت مطلقه که از آن به فیض مقدس و رحمت واسعه و اسم اعظم و ولایت مطلقه ی محمدیه یا مقام علوی تعبیر می شود همین است که می فرماید :
کشکول فقرشد سبب افتخار ما ای یار دل فریب بیفزای افتخار ما
و در جایی دیگر فقر عرفانی را به زیبایی بیان و تعریف کرده است :
فقر فخر است اگر فارق از عالم باشد آنکه از خویش گذر کرد چه اش غم باشد
۱-امام خمینی و عرفان اسلامی ،صفحه ۷۸
او تنها فقر را برای موجودات مایه ی افتخار می داند و غنا را از صفات ذاتی حضرت حق به شمار می آورد . بباید دانست که غنا از اوصاف کمالیه ی نفس است ، بلکه از صفات کمالیه ی موجود بما انّه موجود است و از این جهت غنا از صفات ذاتیه ی ذات مقدس حق جل و علا است ، و سایر موجودات از بسیط خاک تا ذروه ی افلاک و از هیولای اولی تا جبروت اعلا فقرا و نیازمندانند ، از این جهت هر چه وجهه ی قلب به غیر حق باشد و هر چه توجه باطن به تعمیر ملک و عمارت دنیا باشد ، افتخار و احتیاج روز افزون شود.۱
۱-امام خمینی و عرفان اسلامی ، صفحه ۷۹
نتیجه گیری:
خداوند فقر را ذاتی انسان قرار داده است از این رو انسانها همواره به خدا نیازمندند ولی اکثر آنها این معنی را درک نمی کنند یا نمی خواهند که درک کنند. شاید بعضی از آنها به حسب ظاهر به این فقر اذعان کنند ولی اکثر آنها حقیقت انسانی خود را به فراموشی سپرده اند و وقتی انسانیت خود را فراموش کردند خدای را نیز فراموش می کنند وخود را غرق نیازهای مادیات کرده اند هر چند که ان هم نیز از خداست. تنها گروه اندکی هستند که این فقر را در درون خود احساس می کنند.
******************