انشا در مورد نوجوانی صفحه 81 پایه نهم
انشا صفحه 83 کتاب نگارش
انشا در مورد نوجوانی صفحه 81 پایه نهم
*********************
انشا اول :
نوجوانی زیباترین دوره زندگی انسان است. زمانی که استعدادهای انسان شکوفا می شود و خود را برای زندگی و هدف مهم تری آماده می کند. دوران نوجوانی همچون ایستادن بر نوک قله ای است که تنها با اندکی سهل انگاری می توان سقوط کرد!
دوران نوجوانی را نباید با بی هدفی سپری کرد چراکه موفقیت های بزرگ در آینده هر شخص ریشه در اهداف بزرگ او در دوره نوجوانی اش دارد. نوجوان همچون گلی تازه شکفته است که اگر از خود و افکارش مراقبت نکند به زودی ناامید و پژمرده می شود.
یک نوجوان باید از کمترین امکاناتش بیشترین استفاده و لذت را ببرد تا مبادا در افکار خویش دچار کمبود شود و شخصیتی متزلزل داشته باشد. دوران نوجوانی حساس ترین دوران نیازمندی به یک دوست خوب است. دوستی که پا به پا با انسان همراه باشد و برای رسیدن به اهداف والایش او را یاری کند و چه بسا نوجوانانی که با انتخاب دوست ناباب چنان ضربه ای به روحیه و شخصیتشان وارد می شود که گاهی جبران ناپذیر است.
تاج نوجوانی که بر سر انسان گذاشته می شود فَر و شکوهش بسیار بیشتر از همیشه می شود و گاهی ممکن است این فر و شکوه با غروری بیجا همراه شود به هر حال داس دروگر زمان این تاج را کم کم بر میدارد و پیری را جایگزین می کند.
در دوران نوجوانی علاوه بر استفاده بهینه و مفید از عمر و وقتمان باید زندگی مان را سرشار از مهر و محبت و شادی کنیم تا مبادا رنگ افسردگی بر چهره مان نقاشی کشد. دوران نوجوانی زیباترین و هیجان انگیز ترین دوران زندگی است. یادمان باشد بهترین استفاده ها را از آن کنیم.
***********
انشا دوم :
اگه دنیا رو به سه روز قسمت کنیم: یه روز به دنیا میایم، یه روز میمیریم و یه روزشم زندگی می کنیم. حالا ما با اون روزی که به دنیا میایم و می خوایم بمیریم، کاری نداریم. چون نه اومدنمون دست خودمونه و نه مردنمون، اما اون یه روزی که زندگی می کنیم، فکر می کنم بهترین قسمتش دوره ی نوجوانیمون می تونه باشه.
میگن آدما در دوران نوجوانی سرشار از شور و اشتیاق، امید و آرزو و دارای انرژی مضاعف هستند. البته بیشتر این حرف ها جنبه ی شعاری داره. چون امروزه نو جوانان دیگر این گونه که گفته شد، نیستند. مثلاً خود ما، انگار نه انگار که در دوران نوجوانی هستیم. اونقدر که مشکلات و بدبختی هامون زیاده، وقت نمی کنیم سرمونو بخاریم. چه برسه که بشینیم فکر و خیال و آروز کنیم. البته شاید قدیم ترها نوجوانی شکل دیگری داشت. اما نه، اون زمونا هم مردم گرفتاری های خودشونو داشتن.
میگن آدم گرسنه که دین و ایمان نیمشناسه. به نظرم نوجوانی و لذتهاش مال اوناییه که پول دارن. ما فقیر بی چاره ها باید بالشتامونو عروسک فرض کنیم.
چون موضوع انشا قشنگه، می خوایم قشنگ بنویسم، دیگه کمی رویایی فکر کنیم. «نوجوانی یکی از زیبا ترین دوران از مقاطع زندگی هر انسانیست.»
نو جوانی دورانیست که شخصیت هر فردی کامل شده و معیارهای یک فرد کامل در او نمایان می شود. پس می توان نو جوانی را پلی بین کودکی و جوانی دانست که همزمان با بلوغ است و در آن افراد دچار خود بزرگ بینی های کاذب می شوند، احساس بزرگی می کنند.
ما نباید از دوران نوجوانی که از استثناترین دوران عمرمان هست، غافل شویم و آن را به بطالت بگذرانیم که آنچه که بگذرد، باز نخواهد آمد.
***********
انشا سوم :
دوره نوجوانی، زیباترین مرحله عمر و دوره دریافت ارزشهای فرهنگی و اجتماعی است. نوجوانی سرآغاز بهار سبز حیات است و فصل شیرین زندگی را در این مرحله میتوان جست. نشاط، تلاش، اراده، نوگرایی و فضیلتجویی در این سالها جلوه میکند، و جرقههای هویتجویی که به نوعی همراه با بازیابی و بازسنجی گذشته خود و جامعه است، در این دوران روشن میشود و هرگاه این اندیشهها با آرمانها و آموزههای اصیل مهدوی و از آن جمله دعای شریف عهد پیوند بخورد، هویت اجتماعی جامعه مسلمین احیا و جامعه به سوی جامعه ایدهال مهدوی پیش خواهد رفت و نویدبخش سعادت بشری خواهد بود.
دوره نوجوانی به دلیل قابلیتها و استعدادهای روحی و جسمی، پذیرای آموزههای اجتماعی دعای عهد است. تنها درمان دردهای بشر، رو آوردن به اسلامی است که در آن امام زمان(عج) به روشنی مطرح و همه دعوتها و کوششها، در جهت احیا تعالیم کتاب خدا و عترت پیامبر(ص) باشد.
مطرح کردن نام و نقش و اثر او در جهان هستی و جهان اسلام، وظیفهای عمومی است و مهدویت، اصلی عمیق و نشاندهنده باوری فراگیر برای خواستههای بشری است.
تشویق و ترغیب و توصیه به انتظار فرج، در واقع تحقق همان پیوستگی روحی و وابستگی منتظران به رهبرشان است، و در این راستا، دعاها نقش ویژهای را ایفا میکنند و یکی از این نیایشها که شامل آموزههای اجتماعی است، دعای عهد است که در آن تجسم یافتن مهدوی و احیای هویت اجتماعی منتظران، تحرک تازهای به منتظران میبخشد و روح خداجویی و خداباوری و مهرورزی را در دل و جان شیفتگان حضرتش پرورش میدهد و او را به عدالتخواهی و ظلمستیزی وا میدارد تا برای نایل شدن به رضایت دوست خود را با گروه مؤمنین پیوند زند و چون او جهانی بیندیشد و با مستضعفین دنیا همدردی کند و با تداوم دعای عهد در هر صبحگاه، آن را نه تنها در خود نهادینه کند، بلکه جامعه را نیز با فرهنگ انتظار همراه کند و نتیجه تداوم دعای عهد، پویایی و تحول خواهی است و عهد و پیمان با امام زمان(عج) در هر سپیدهدم، اظهار آمادگی و مهیا شدن برای اصلاح جامعه و مزین شدن است که در نظام ارزشی اسلام، بالاترین جایگاه و پایگاه برای هر نوجوان و مؤمنی است.
هدف از این نوشتار، آشنایی با آموزههای اجتماعی نیایش عهد است که منتظران را به تلاش برای اصلاح طلبی تحت نظارت حضرت ولی عصر(عج) وامیدارد تا ضمن پیوند با منتظران واقعی و پذیرش فرهنگ مهدوی، خویشتن را مهیای خدمترسانی و روحیه دیگرخواهی و تعهد اجتماعی را شکوفا کنند و با دل و جان برای رسیدن به آرمانهای مهدی بکوشند.
************
انشا چهارم :
مقدمه:
مسیر زندگی انسان به مثابه بستر رودخانه ای است که از موقعیت های متنوع و متفاوتی عبور می کند. گاه چشم اندازی از راه هموار و آرام در معرض دیدگان ما جلوه نمایی می کند و گاه دیگر مسیر ناهموار و صعب العبوری مشاهده می شود.
فراز و نشیب هایی که رودخانه طی می کند بی شباهت به مراحل رشد و تحول زندگی انسان نیست. دوران کودکی به آرامی سپری می شود و هنگامۀ پرجوش و خروش نوجوانی و بلوغ فرا می رسد و از پس آن دوره سرنوشت ساز و مهم جوانی می آید.
فصل شکفتن غنچه های کمال و معرفت و موسم جوشش زلال ایمان و معنویت، فصلی که سیمای زندگی را گرم و صمیمی ساخته و حیات اجتماعی را شیرین و دلپذیر می سازد رشد و تکامل انسان در چرخه حیات جلوه هایی خاص به خود می گیرد و دارای ویژگیهایی می باشد که به سبب آن مراحلی برای رشد و نمو درنظر گرفته می شود.
در ادامه این نوشتار سعی می کنیم با برخی از ویژگیهای جوانان و مقتضیات آن از نظر دین مبین اسلام آشنا شویم.
ـ سنین جوانی
فصل جوانی از زیباترین فصول زندگی است و هر انسانی دوست دارد از طولانی تر ین فصلها نیز باشد. وقتی صحبت از سال های جوانی می شود هرکس علاقمند است بداند این دوران شامل چه طیف سنی می شود و به چه کسانی جوان گفته می شود.
در مطالعات روانشناسی مطرح می گردد که نوجوانی و جوانی مفاهیمی نسبی هستند و بنابر افراد و جوامع متفاوت می باشند، با این وجود شروع نوجوانی را که همراه با بلوغ جنسی است با قاطعیت بیشتر یبیان می کنند و به طور میانگین آغاز آن را از 12 سالگی تعیین می کنند.
در طول دوران بلوغ که چند سالی طول می کشد نوجوان در جنبه ها و ابعاد مختلف جسمی، فکری و شناختی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی به انسجام بیشتر و تکامل نسبی رسدیه و وارد مرحله جوانیمی شود.
«جوانی دوره انسجام هویت و مدخل زندگی بزرگسالی است، نوجوانانی که دوران بلوغ را سپری می کنند به دنیای جوانان می پیوندند به گونه ای که از بحران هویت به انسجام هویت رسیده، رشد و تکامل بدنی دوران بلوغ به حد کامل خود می رسد، توانائیهای شناختی و رشد اجتماعی از حالت های ساده به کیفیت برتر رسیده و با آغاز نقش آفرینی های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … دوران جوانی آغاز می گردد.
فراغت از تحصیلات دبیرستانی، گذراندن دوره سربازی برای پسران، ورود به بازار کار یا دانشگاهف ازدواج و آغاز زندگی زناشویی و تحولات دیگر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به تمامی از جمله ویژگیهای رشد دوره جوانی است»[1]
از منظر قرآنف مرز خروج از دنیای کودکی، رسیدن به مرحله بلوغ حلم است.
«واذ بلغ الاطفال منکم الحلم فلیتئذنوا کما استئذن الذین من قبلهمم و آن گاه که اطفال شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند باید مانند سایر بالغان البته با اجازه وارد شوند.
بنابراین نوجوانی از این زمان شورع می شود و پس انسان به مرحله جوانی می رسد که به تعبیر قرآن مرحله بلوغ اشد است.
و اما برای پایان این دوران در قرآن اشاره به رسیدن به سن چهل سالگی شده است. چنانکه در آیه 15 سورۀ احقاف می فرماید: و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کردیم که مادر با رنج بار حمل کشید و باز با مشقت وضع حمل نمود و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری بود تا وقتی که به حد رشد و جوانی رسید، سپس آدمی چهل ساله گشت… .
لذا از نظر قرآن انسان تا سن چهل سالگی در زمره جوانان می باشد و باید برای رشد و تعالی خود تلاش نماید. اگرچه ممکن است در اواخر این سنین از نظر جسمانی انسان رو به نقصان برود ولی رشد معنوی و بالندگی روح و روان که حقیقت انسان می باشد تا این سنین همچنان میسر می باشد.
ـ شخصیت جوان
ارزش نگذاشتن به خود و شخصیت قائل شدن برای خود از کودکی در انسان آغاز می شود و کودک به تعریف از شایستگی های جسمی، رفتاری، اجتماعی و درسی خود می پردازد.
«با شروع نوجوانی انسان به مرحله ای از رشد می رسد که در آن احساس هویت بدست می آید. هویت به معنای یک احساس پایدار از یگانگی خود».
پس از این مرحله بعد اجتماعی زندگی جوان فعالتر شده و او سعی می نماید که خود را مورد پذیرش جامعه قرار دهد و به کسب ارزش های شخصیتی مربوط به تعاملات اجتماعی می پردازد و هرچه توانایی ایفای نقش اجتماعی او بهتر باشد احساس شخصیت بیشتری می کند.
در این دوران تمایلات و توقعات ویزه ای در نهاد انسان شکوفا می گردد که شخصیت انسان را در دوران نوجوانی و جوانی از سایر دوران های عمرش از جهاتی متمایز می سازد.
ـ اهمیت استفاده از دوران جوانی در قرآن و احادیث
از منظر قرآن مجموع فراز و نشیب دوران زندگی بشر در سه مرحله خلاصه می شود: کودکی، جوانی، پیری.
خداوند در آیه 54 سورۀ روم می فرماید:
خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار دارد و هرچه بخواهد می آفریند و اوست عالم و قادر.
ارزش دوران جوانی از دیدگاه قرآن بدینگونه مطرح شده که جوانی مزنزل قوت و نیرومندی زندگی دنیاست و از دو طرف محدود به ضعف و ناتوانی است از طرفی ضعف ایام کودکی و از طرف دیگر ناتوانی در دوران پیری.
ایام جوانی رسیدن به مرتفع ترین و عالی ترین منازل زندگی است.
اولیاء گرامی اسلام جوانی را یکی از نعمتهای پر ارج الهی و از سرمایه های بزرگ سعادت در زندگی بشر شناخته اند و این موضوع را با عبارات مختلفی خاطرنشان نموده اند.
امام علی (ع) فرموده اند: دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمی شناسد مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد، یکی جوانی و دیگری تندرستی و عافیت است.
در این حدیث حضرت علی 0ع9 نعمت جوانی را در ردیف بزرگترین نعمتهای الهی، یعنی صحت و سلامت آورده است و به اندازه ای آن را مجهول القدر دانسته که می فرماید تنها در موقع فقدان جوانی می توان به ارزش آن پی برد.
روایت شده که پیامبر اکرم (ص) فرموده اند:
در روز قیامت بنده قدم برنمی دارد تا اینکه از او سؤال از چهار چیز شود:
از عمرش که چگونه سپری کرده، از جوانیش که در چه راهی به پایان رسانده و از مالش که از کجا بدست آورده و در چه راهی خرج کرده و از محبتش به ما اهل بیت.
از این روایات به خوبی استفاده می شود که دین مبین اسلام تا چه پایه به جوانی و ارزش آن توجه مخصوصی دارد. این سرمایه در پیشگاه الهی به اندازه ای مهم است که روز حساب از صاحبش سؤال می شود که چگونه آن را صرف کرده است؟
گرچه دوران جوانی خود قسمتی از مجموع عمر آدمی است ولی این قسمت از عمر آن قدر مهم و ارزنده است که درباره آن پرسش مخصوصی می شود.
ـ پیامبر اسلام و استفاده از نسل جوان
پیشوای عالیقدر اسلام در چهارده قرن قبل به این نکته مهم اجتماعی عنایت مخصوصی داشتند و در کشور کوچک و نوبنیاد خود از نسل جوان برای کارهای حساس مملکت استفاده می کردند.
رسول اکرم (ص) در موارد متعددی پاره ای از مشاغل مهم مملکت را به جوانان شایسته و لایق محوّل کرد و در کمال صراحت قولاً و عملاً از آن حمایت فرمود.
ولی انجام چنین عملی در محیط سراسر جهل و تعصّب آن روز به سادگی انجام نمی شد.
زیرا سالخوردگان حاضر نبودند زیر بار نسل جوان بروند و مطیع اوامر آنان باشند، به همین جهت موقعی که رسول اکرم (ص) جوانی را انتخاب می فرمود و او را عهده دار مقام بزرگی می کرد پیران سالخورده رنجیده خاطر می شدند و صریحاً از آن حضرت نگه می کردند.
پیامبر اکرم (ص) برای تثبیت روش خود پافشاری می فرمودند و در مقابل افکار ناروا و تعصب های جاهلانه آنان مقاومت می کردند و سرانجام با سخنان حکیمانه و تذکرات مؤکد خویش آن ها را قانع می نمودندف یا لااقل وادار به سکوتشان می کردند. بعلاوه در منبر و محضرف جوانان شایسته را مورد پشتیبانی و حمایت صریح خود قرار داده و بدین وسیله آنان را در مقامات عالی اداری مستقر می کرد.
ـ جوانی فرصت رشد معنوی
انسان در این جهان در مسیر رشد و تکامل قرار دارد و هدف نهایی رسیدن به قرب الهی می باشد و در این راه از ابزار جسم و روح بهره می گیرد تا ر شد یابد و به تعالی برسد.
خداوند متعال در آیات متعددی در قرآن خلقت انسان را و مراحل تحول و تطوّر او را را متذکّر می شود تا با درک عظمت خلقت و بهره گیری از قوای جسمانی؛ روح و روان را قوت ببخشیم و در مسیر حق قرار گرفته و از گمراهی و ضلالت خارج گردیم.
رشد حقیقی در قرآن، رشد معنویف رشد ایمان و تکامل اخلاقی می باشد جنبه ای که انسان باید با اختیار خودش آن را کسب نماید و مدارج آن را بپیماید وگرنه تمام انسان ها در مراحل خلقت و رشد جسمانی یکسانند و آنچه یکی را بر دیگری ممتاز می گرداند درجه رشد ایمان و تقوی می باشد.
حال نکته قابل ملاحظه این است که در دوران بلوغ رشد نه تنها کمال جسمانی و عقلانی حاصل می شود و انسان اگر تلاشی برای رشد جسمانی و رشد نیروی فکر و عقل کرد به نتیجه می رسد بلکه تلاش برای رشد معنوی و روحی نیز تا چهل سالگی میسر است و اگر انسان به چهل سالگی برسد و برای رشد معنوی خود کاری بکند پس از این سن هم اگرچه قوای جسمانی تحلیل می رود ولی روح انسان به سوی تعالی می رود و قدرت رشد و پیشرفت را خواهد داشت ولی اگر به چهل سالگی بردس و برای رشد وعنوی و روحانی خود تلاشی نکرده باشد دیگر امیدی به او نیست و توانایی کسب فضایل و رشد در او وحود نخواهد داشت.
«در حدیث آمده است:
شیطان دستش را به صورت کسانی که به چهل سالگی برند و از گناه توبه نکنند می کشد و می گوید پدرم فدای چهره ای باد که هرگز رستگار نمی شود.»