انشا در مورد 13 بدر
انشا در مورد 13 بدر
انشا جدید درباره سیزده بدر
انشا در مورد 13 بدر
************
انشاء درباره روز سیزده بدر «13 فروردین»
سیزده بدر را بعنوان آخرین روز تعطیلات عید میشناسیم که به تفریح و گردش در طبیعت اختصاص دارد اما این روز علاوه بر آداب و سنتهاي شناخته شده فلسفهاي نیز دارد.
سیزدهبدر در واقع سنت ایران باستان است که به مناسبت پیروزی خدای باران بر دیو خشکسالی آیوش جشنی برگزار میشده است. این جشن از قبل از دوران اشو زرتشت یعنی حدود 1800 سال قبل از میلاد مسیح رواج داشته است.
سیزدهمین روز از ماه فروردین روز تشتر یا تیر نام دارد. خدای تیر همان خدای باران است و بنا بر عقیدهي زرتشتیان برای پیروزی خدای باران درسال جدید و شکست دیو خشکسالی مردم باید در روز تیر از این خدا یادکرده و از او طلب بارش باران کنند.
پیشینه جشن نوروز را از زمان جمشید می دانند. درباره روز سیزدهبدر نیز روایتی وجوددارد که جمشید، شاه پیشدادی، در دشت سرسبز و صحرا خیمه برپا کرده و روز سیزده نوروز را آنجا سپری میکند. او برای چندین سال اینکار را تکرار کرد و بهمرور به شکل آیینی برای ایرانیان درآمد.
همه ی ساله ایرانیان نیز روز سیزده فروردین را از خانه بیرون رفته ودر دامن طبیعت روز خودرا سپری میکنند در ایران باستان پس از برگزاری مراسم نوروز مردم در روز سیزدهم که روز خدای باران بود به دشت و صحرا میرفتند و به شادمانی میپرداختند و طلب بارش باران از خدا میکردند.
امروزه نیز زرتشتیان از صبح روز تشر سفرههاي نوروزی خودرا جمع کرده، آجیل و شیرینیهاي مانده رابا خود برداشته و به طبیعت می برند.آنها تمام روز را در طبیعت به شادی میپردازند.در مورد نحس بودن سیزده بدر عقاید مختلفی وجوددارد. تا کنون هیچ مدرک تاریخی یافته نشده است که نشان دهنده نحسی روز سیزده باشد بلکه ایرانیان روز سیزدهم نوروز را روزی نیکو و خجسته میدانستهاند.
بعضی معتقدند نحسی سیزده ناشی از پیوند زرتشتیان با مسیحیان است که به مسلمانان نیز منتقلشده است. مسیحیان معتقدند آخرین شام مسیح که در آن به او خیانت کردند سیزده نفر بودند و ازاینرو سیزده را شماره نحسی میدانند.
همچنین واژه سیزده بدر دو معنی رابه ذهن متبادر میکند. گفته میشود سیزدهبدر به معنای «در کردن نحسی سیزده» میباشد. اما زمانی که کمی به واژهها دقت کنیم متوجه میشویم می توان از این لغت برداشت دیگری داشت. در معنای دره و دشت نیز می دهد پس سیزدهبدر به معنی «سیزدهم بهسوی در و دشت رفتن» است، این یعنی بیرون رفتن و گذراندن روز در دل طبیعت.
دور انداختن سبزه ها هم به این دلیل بود که ایرانیان باستان عقیده داشتند بدیها و مریضیها دراین سبزه جمع شده و با به آب دادن یا به دور انداختن آن، این پلیدیها و مریضیها را از خود دور میکردند.ما ایرانیها جشنهاي زیبایی را از نیاکانمان به ارث بردهایم و با برپایی آن ها میراث آن ها را زنده نگه میداریم و چه خوب که در سیزده بدر به فلسفه آن نیز دقت کنیم.
*********************
انشا و خاطره نویسی سیزده بدر خودرا چگونه گذشت
عید نوروز مراسمات و آیینهاي ویژهاي دارد. آخرین روز تعطیلات سیزده بدر است که امروزه به نام روز طبیعت شناخته میشود و خانوادهها به دامان طبیعت می روند. من نیز همراه خانوادهام سیزده بدر امسال به تفریح پرداختم.
از چند روز قبل همه ی به هم دیگر تلفن میزدند و باهم هماهنگ می شدند، می خواستند باهم باشند. هرکس جایی را پیشنهاد میداد. از کیلومترها آنطرفتر تا همین پارک نزدیک خانه، آخرش قرار شد دو تا از جوانترها صبح خیلی زود بروند تا مناسبترین جا برای نشستن این همه ی آدم را پیدا کنند و فرش پهن کنند.
آخرش فهمیدیم در بزرگ ترین پارک شهر جایی برای نشستن انتخاب شده است. تا ما آمدیم برویم بقیه فامیل رسیده بودند. در ده قدمی ما خانوادهاي دیگر نشسته بود. دایی بزرگم اول مقداری چپ چپ نگاهشان کرد و بعد گفت که چقدر قدیمها بهتر بود که آدمها با غریبهها چسبیده به هم نمینشستند.
مادرم مقداری از آجیلهاي عید راکه اضافه آمده بود، جلوی دایی گرفت و به او گفت که بهتر است به جای حرص خوردن، بیخیال شود و خوش بگذراند.بچههاي یک خانواده دیگر توپ آورده بودند و فوتبال میکردند. بچههاي خانواده ما توپ والیبال داشتند و البته هنوز از دایی بزرگم جرئت نمی کردند، شروع کنند.
تا این که دایی چشمش به توپ افتاد و گفت:«می خواهید بازی کنید، اون طرف…» و با دستش محوطه بازی صد متر آنطرفتر را نشان داد. ما هم تکلیف خودمان را فهمیدیم و از آنجا فاصله گرفتیم. وقتی برگشتیم بچههاي آن خانواده را ندیدیم و حدس زدیم که دایی تذکر داده که اعصاب ندارد و باید رعایت حالش را بکنند.
موقع ناهار گرسنه سر سفره نشستیم و جوجه کبابهایي راکه نصف انها سوخته بودو نصف دیگر نپخته بود، با گوجههاي سوخته خوردیم. البته پدرها کلی از دست و پختشان تعریف کردند و مادر ها هم بنظر میرسید راضی باشند؛ همین که به جای غذا پختن، دور هم نشسته و صحبت کرده بودند، خودش برایشان جای خوشحالی داشت.
آخرش بعضی از دخترهای جوان فامیل سبزه گره زدند و شعرهایی مثل «سال دگر، سیزده بدر، خونه شوهر، بچه بغل» خواندند و خندیدند. مادربزرگم هم خم شد و سبزه گره زد. یکی از نوهها پرسید که او دیگر چرا سبزه گره می زند؛ مادربزرگ جواب داد: گره زدن سبزه فقط برای باز شدن بخت که نیست، برای برآورده شدن آرزوهای همه ی بچهها و نوهها سبزه گره میزنم و وقتی گره باز شود، همه ی آرزوهایتان برآورده می شود.
دم غروب خسته و کوفته با صورتهاي سوخته از آفتاب به خانه برگشتیم. همه ی راه برگشت تا خانه به صبح روز چهاردهم فروردین فکر میکردم که باید صبح زود بیدار شوم و به مدرسه بروم و این مرا ناراحت می کرد.سیزده بدر پایان خوبی برای تعطیلات عید نوروز است، روزی که به هر صورتی که برگزار شود، لازم است در آن به طبیعت توجه کنیم ودر محافظت ازآن بکوشیم.
***************************
موضوع انشا: ۱۳بدر
تعطیلات عید با تمام خوشی هایش به پایان می رسد و پایان آن روز سیزدهم، یعنی روز سیزده بدر است؛ روزی که با تمام شدنش تعطیلات هم تمام می شود پس باید قدرش را بدانیم! سیزده بدر را روز طبیعت نیز نامیده اند طبیعتی که در آن روز هزاران نفر میهمان آنند و به تفریح مشغول. البته نه تفریحی که لطمه به زیبایی طبیعت بزند.
در روز سیزده بدر بیشتر از روزهای قبل انرژی مصرف می کنیم و هیجان داریم چرا که آخرین روز تعطیلات است و فردایش شروع درس و کار و مدرسه! ما روز سیزده بدر خیلی زود بیدار می شویم و وسایلمان را جمع کرده و به پارک می رویم. بیشتر اوقات درخت بزرگی را انتخاب می کنیم که زیر سایه اش بنشینیم.
روزهای بهار، درختان سرسبز و شکوفه زده اند و هوای بهاری هوای فوق العاده ایست. تفریح در پارک و لذت از دیدن سرسبزی اش آرامش عجیبی به انسان می دهد. زیرانداز را پهن کردیم و وسایلمان را چیدیم. هر کس در گوشه ای مشغول سرگرمی بود. ما هم دسته جمعی والیبال بازی کردیم. در طی بازی هم چند نفر از خانواده های دیگر هم به ما ملحق شدند و یک بازی هیجان انگیز به راه انداختیم.
در وقت اذان نمازهایمان را در نمازخانه پارک خواندیم و بعد از آن مشغول درست کردن نهار شدیم. بوی جوجه و دود کردن آن از هر طرف پارک به مشام می رسید. کم کم بارش باران بهاری آغاز شد ما هم که از همان ابتدا عاشق نشستن روی چمن بودیم از ترس خیس شدن وسیله هایمان به آلاچیق ها پناه بریدم. آلاچیق هایی که صفایشان کم هم نبود و خیلی هم در آن خوش گذراندیم.
بازی و حرف زدن و تخمه شکاندن هایمان که تمام شد نزدیک غروب بود. غروب سیزده بدر. حال و هوایش مانند غروب آخرین روز شهریور است 😀 فردایش هم که مدرسه ها منتظر ما هستند حتی اگر ما منتظرشان نباشیم!! بالاخره تعطیلات عید به زودی سپری شدند و ما هم نهایت لذت را بردیم.
عید است و زمین تـازه مسلمان شده است
از بـرکت عشـــق، دلـم گلستان شده است
گـر سیـزده عیـد گـره زنی سبــزی را
بخــت تــــو بلنــد و درد درمان شده است
*****************
انشای تحقیقی درباره فلسفه سیزده بدر
سیزدهبدر در واقع سنت ایران باستان است که به مناسبت پیروزی خدای باران بر دیو خشکسالی آیوش جشنی برگزار میشده است. این جشن از قبل از دوران اشو زرتشت یعنی حدود 1800 سال قبل از میلاد مسیح رواج داشته است. سیزدهمین روز از ماه فروردین روز تشتر یا تیر نام دارد. خدای تیر همان خدای باران است و بنا بر عقیدهی زرتشتیان برای پیروزی خدای باران در سال جدید و شکست دیو خشکسالی مردم باید در روز تیر از این خدا یادکرده و از او طلب بارش باران کنند.
پیشینه جشن نوروز را از زمان جمشید میدانند. درباره روز سیزدهبدر نیز روایتی وجود دارد که جمشید، شاه پیشدادی، در دشت سرسبز و صحرا خیمه برپا کرده و روز سیزده نوروز را آنجا سپری میکند. او برای چندین سال این کار را تکرار کرد و بهمرور به شکل آیینی برای ایرانیان درآمد. هرساله ایرانیان نیز روز سیزده فروردین را از خانه بیرون رفته و در دامن طبیعت روز خود را سپری میکنند
در ایران باستان پس از برگزاری مراسم نوروز مردم در روز سیزدهم که روز خدای باران بود به دشت و صحرا میرفتند و به شادمانی میپرداختند و طلب بارش باران از خدا میکردند. امروزه نیز زرتشتیان از صبح روز تشر سفرههای نوروزی خود را جمع کرده، آجیل و شیرینیهای مانده را با خود برداشته و به طبیعت میبرند.آنها تمام روز را در طبیعت به شادی میپردازند.
در مورد نحس بودن سیزده بدر عقاید مختلفی وجود دارد. تاکنون هیچ مدرک تاریخی یافته نشده است که نشاندهنده نحسی روز سیزده باشد بلکه ایرانیان روز سیزدهم نوروز را روزی نیکو و خجسته میدانستهاند. بعضی معتقدند نحسی سیزده ناشی از پیوند زرتشتیان با مسیحیان است که به مسلمانان نیز منتقلشده است. مسیحیان معتقدند آخرین شام مسیح که در آن به او خیانت کردند سیزده نفر بودند و ازاینرو سیزده را عدد نحسی میدانند.
همچنین واژه سیزده بدر دو معنی را به ذهن متبادر میکند. گفته میشود سیزدهبدر به معنای «در کردن نحسی سیزده» میباشد. اما زمانی که کمی به واژهها دقت کنیم متوجه میشویم میتوان از این لغت برداشت دیگری داشت. در معنای دره و دشت نیز میدهد پس سیزدهبدر به معنی «سیزدهم بهسوی در و دشت رفتن» است، این یعنی بیرون رفتن و گذراندن روز در دل طبیعت. دور انداختن سبزه ها هم به این دلیل بود که ایرانیان باستان عقیده داشتند بدیها و مریضیها در این سبزه جمع شده و با به آب دادن یا به دور انداختن آن، این پلیدیها و مریضیها را از خود دور میکردند.
ما ایرانیها جشنهای زیبایی را از نیاکانمان به ارث بردهایم و با برپایی آنها میراث آنها را زنده نگه میداریم و چه خوب که در سیزده بدر به فلسفه آن نیز دقت کنیم.
انشای خاطرهای؛ سیزده بدر خود را چگونه گذراندید؟
از چند روز قبل همه به همدیگر تلفن میزدند و با هم هماهنگ میشدند، میخواستند با هم باشند. هرکس جایی را پیشنهاد میداد. از کیلومترها آنطرفتر تا همین پارک نزدیک خانه، آخرش قرار شد دو تا از جوانترها صبح خیلی زود بروند تا مناسبترین جا برای نشستن این همه آدم را پیدا کنند و فرش پهن کنند.
آخرش فهمیدیم در بزرگترین پارک شهر جایی برای نشستن انتخاب شده است. تا ما آمدیم برویم بقیه فامیل رسیده بودند. در ده قدمی ما خانوادهای دیگر نشسته بود. دایی بزرگم اول مقداری چپ چپ نگاهشان کرد و بعد گفت که چقدر قدیمها بهتر بود که آدمها با غریبهها چسبیده به هم نمینشستند. مادرم مقداری از آجیلهای عید را که اضافه آمده بود، جلوی دایی گرفت و به او گفت که بهتر است به جای حرص خوردن، بیخیال شود و خوش بگذراند.
بچههای یک خانواده دیگر توپ آورده بودند و فوتبال میکردند. بچههای خانواده ما توپ والیبال داشتند و البته هنوز از دایی بزرگم جرئت نمیکردند، شروع کنند. تا اینکه دایی چشمش به توپ افتاد و گفت:«میخواهید بازی کنید، اون طرف…» و با دستش محوطه بازی صد متر آنطرفتر را نشان داد. ما هم تکلیف خودمان را فهمیدیم و از آنجا فاصله گرفتیم. وقتی برگشتیم بچههای آن خانواده را ندیدیم و حدس زدیم که دایی تذکر داده که اعصاب ندارد و باید رعایت حالش را بکنند.
موقع ناهار گرسنه سر سفره نشستیم و جوجه کبابهایی را که نصف آنها سوخته بود و نصف دیگر نپخته بود، با گوجههای سوخته خوردیم. البته پدرها کلی از دست و پختشان تعریف کردند و مادرها هم به نظر میرسید راضی باشند؛ همین که بجای غذا پختن، دور هم نشسته و صحبت کرده بودند، خودش برایشان جای خوشحالی داشت.
آخرش بعضی از دخترهای جوان فامیل سبزه گره زدند و شعرهایی مثل «سال دگر، سیزده بدر، خونه شوهر، بچه بغل» خواندند و خندیدند. مادربزرگم هم خم شد و سبزه گره زد. یکی از نوهها پرسید که او دیگر چرا سبزه گره میزند؛ مادربزرگ جواب داد: گره زدن سبزه فقط برای باز شدن بخت که نیست، برای برآورده شدن آرزوهای همه بچهها و نوهها سبزه گره میزنم و وقتی گره باز شود، همه آرزوهایتان برآورده میشود.
دم غروب خسته و کوفته با صورتهای سوخته از آفتاب به خانه برگشتیم. همه راه برگشت تا خانه به صبح روز چهاردهم فروردین فکر میکردم که باید صبح زود بیدار شوم و به مدرسه بروم و این مرا ناراحت میکرد.
سیزده بدر پایان خوبی برای تعطیلات عید نوروز است، روزی که به هر صورتی که برگزار شود، لازم است در آن به طبیعت توجه کنیم و در محافظت از آن بکوشیم.