انشایپنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

انشا جدید درباره آب که یک جا ماند میگندد - انشای | جدیدترین انشا

سخن دوست :امام علی (ع) : دانش، نابود كننده نادانى است.

انشا جدید درباره آب که یک جا ماند میگندد

انشا جدید درباره آب که یک جا ماند میگندد

انشا جدید درباره آب که یک جا ماند میگندد

انشا درمورد اب که یک جا ماند می گندد

در گوشه ایی از این دنیا پادشاهی جاهل و مستبد حکم فرمایی می کرد که به اهالی شهر زور می گفت و ان ها را تحت فشار می گذاشت و اب قنات را جیره بندی کرده بود و مردم از کم ابی قصد ترک شهر و خانه هایشان کردند و پادشاه به نوبه ی خودقصد ذخیره کردن اب را داشت .

گذشت و گذشت تا اینکه شهراز مردم خالی شد و اب قنات پر شد . پادشاه که تک و تنها مانده بود با تعداد کمی خدمتکار در حالی که مخزن های قنات سر ریز شده بودند اما همین که قصد خوردن از اب قنات شد متوجه شد که اب مزه و رنگ و بوی بسیاری بدی داشت.بسیار خشمگین شد و فریاد ها سر می داد.

مشاور اعظم را صدا زد تا به پیش پادشاه برود و پادشاه از او علت این اتفاق پرسید،مشاور با ترس و لرز فراوران گفت اب که یک جا ماند می گندد.

اب باید جاری باشد.پادشاه ان لحظه از ظلمی که به مردم شهر کرد بسیار پشیمان شد و با درد و غم فراوان در اوج تنهایی روح از بدنش خارج شد و به اسمان ها رفت.

از این مثل اینگونه نتیجه می گیریم که انسان ها نیز باید مانند اب جاری باشند و حرکت کنند و در مسیر زندگی هرگز هیچ انسانی با یکجا ماندن و گوشه نشینی به توفیق نرسیده است و همینطور می توان مثال زد که انسان باید دست به راه های مختلف بزنند تا مسیر حقیقی زندگی خود را پیدا کنند.

هیچ کس تا بحال پیدا نشده است که با گوشه نشینی روزی خود را بدست اورده باشد و یا غذا و خوراکش تهیه شده است.بیاییم مانند اب جاری شویم یا در این مسیر به اب دریا می رسیم یا در عمق دره می رسیم.اب دریا به کمال می رسد یا اب دره به یک جایی می رسد و می گنند.

 

*******************

معنی ضرب المثل آب که یکجا ماند، می گندد

۱- انسان بی تحرک مانند آب راکد است می گندد و از بین می رود، پس باید همیشه در جنب و جوش و تکاپو باشد.

۲- سکون و بی تحرکی موجب فساد است.

۳- این ضرب المثل را در مواردی به کار می برند که انسانی به خاطر بیکاری و سستی به فساد کشیده شده باشد.

باز آفرینی مَثَل آب که یکجا ماند، می گندد

در میان کوه های سر به فلک کشیده، رود زلال و شفافی وجود داشت که در دل خود سنگ ریزه ها و ماهی های رنگینی را جای داده بود. هر روز ماهی ها همراه رود با خوشحالی به گردش می رفتند و از طبیعت لذت می بردند. رود هر جا که دلش می خواست می رفت؛ آنقدر زلال و شفاف بود که ماهی ها درون آن به وضوح دیده می شدند.

مدت ها گذشت؛ یک روز رود خیلی خسته و آشفته بود. کم حرکت می کرد و دیگر آن جنب و جوش همیشگی اش را نداشت. ماهی ها علت کم تحرکی او را پرسیدند. رود در پاسخ به آن ها گفت: دیگر از حرکت کردن خسته شده ام نمی خواهم بی خود و بی جهت به این طرف و آن طرف بروم می خواهم از این پس مشغول استراحت شوم.

از روز بعد، دیگر رود حرکت نکرد و به آبگیر پناه برد. دیگر از قلقلک دادن های رود به ماهی هایش خبری نبود. سنگ های زیبایی که هر روز در مسیر رود بودند و او را در آغوش می کشیدند، دیگر از بازی با رود محروم شده بودند.

روزهای اولی که رود به آبگیر پناه برده بود خوشحال بود از اینکه فقط مشغول استراحت است؛ روز ها می گذشتند و از زلالی رود کاسته می شد و دیگر آن رود شفاف و زیبای همیشگی نبود. بالاخره یک روز تمام شفافیتش را از دست داد. آن روز بود که او دیگر رود نبود بلکه به مردابی بی تحرک تبدیل شده بود که جز تعفن و تاریکی چیز دیگری نداشت…

 

*********************

 

اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

در گوشه ایی از این دنیا پادشاهی جاهل و مستبد حکم فرمایی می کرد که به اهالی شهر زور می گفت و ان ها را تحت فشار می گذاشت و اب قنات را جیره بندی کرده بود و مردم از کم ابی قصد ترک شهر و خانه هایشان کردند و پادشاه به نوبه ی خودقصد ذخیره کردن اب را داشت .گذشت و گذشت تا اینکه شهراز مردم خالی شد و اب قنات پر شد .پادشاه که تک و تنها مانده بود با تعداد کمی خدمتکار در حالی که مخزن های قنات سر ریز شده بودند اما همین که قصد خوردن از اب قنات شد متوجه شد که اب مزه و رنگ و بوی بسیاری بدی داشت.بسیار خشمگین شد و فریاد ها سر می داد.مشاور اعظم  را صدا زد تا به پیش پادشاه برود و پادشاه از او علت این اتفاق پرسید،مشاور با ترس  و لرز فراوران گفت اب که یک جا ماند می گندد.اب باید جاری باشد.پادشاه ان لحظه از ظلمی که به مردم شهر کرد بسیار پشیمان شد و با درد و غم فراوان  در اوج تنهایی روح از بدنش خارج شد و به اسمان ها رفت .از این مثل  اینگونه نتیجه می گیریم که انسان ها نیز باید مانند اب جاری باشند و حرکت کنند و در مسیر زندگی هرگز هیچ انسانی با یکجا ماندن و گوشه نشینی به توفیق نرسیده است و همینطور می توان مثال زد که انسان باید دست به راه های مختلف بزنند تا مسیر حقیقی زندگی خود را پیدا کنند.هیچ کس تا بحال پیدا نشده است که با گوشه نشینی روزی خود را بدست اورده باشد و یا غذا و خوراکش تهیه شده است.بیاییم مانند اب جاری شویم یا در این مسیر به اب دریا می رسیم یا در عمق دره می رسیم.اب دریا  به کمال می رسد یا اب دره به یک جایی می رسد و می گنند.

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید

نظرات و ارسال نظر