قهرمان ها کسانی هستند که کارهای مهمی انجام می دهند و همه مردم به آنها افتخار می کنند . قهرمان ها انسان های بزرگی هستند . من دوست دارم در آینده  یک قهرمان بشوم و به همین خاطر کارهای قهرمان ها را نگاه می کنم تا یاد بگیرم . چون همه کارهای قهرمان ها خوب است.

تلویزیون رسانه ملی است و به همین خاطر همیشه قهرمان ها را نشان می دهد.من هم با نگاه کردن تلویزیون قهرمانهای زندگی ام را پیدا می کنم . من وقتی تلویزیون نگاه می کنم متوجه می شوم که همه قهرمان ها انسانهای پولداری هستند که سوار ماشینهای گران قیمت می شوند و خانه هایشان همیشه در برجهای بالا شهر قرار دارد یا در ویلاهای بزرگ و قشنگ یا در عمارتهای قجری زندگی می کنند. قهرمان ها هر وقت بخواهند پول در اختیارشان هست . آنها مشکلات بزرگتری دارند که به خاطر همین مشکلات قهرمان می شوند . مثلا نمی توانند از میان خواستگارهای پولدار و خوبشان که هر روز به خواستگاریشان می آیند یک نفر را انتخاب کنند و به همین دلیل من نتیجه گرفتم که خواهر بزرگترم یک قهرمان نیست . چون خواستگارهایش پولدار و خوش تیپ نیستند . و یا حتی یک خواستگار ندارد که بخواهد خواهرم را به خارج ببرد . من به خواهرم گفتم تو قهرمان نیستی چون قهرمان ها هیچ کدام سرکار نمی روند و برای تهیه جهیزیه شان هم  مشکلی ندارند.

من وقتی بیشتر فکر کردم متوجه شدم پدرم هم قهرمان نیست چرا که قهرمان تلویزیون وقتی ورشکسته می شود باز هم در یک باغ شیشه ای خیلی قشنگ زندگی می کند و همه چیز هم در اختیار دارد .ولی پدر من با این که ورشکسته هم نشده هیچ کدام از اینها را ندارد و در یک خانه اجاره ای  کوچک زندگی می کند . من وقتی که دیدم حتی پدرهایی که یک مغازه کوچک الکتریکی دارند و قهرمان هستند خیلی راحت به پسرهایشان 10 میلیون تومان قرض می دهند متوجه شدم که پدرم یک قهرمان نیست چون که پدرم اگر 10 میلیون تومان داشت می توانست آن را برای رهن خانه بگذارد تا مجبور نشود بیشتر حقوقش را برای اجاره بدهد.

قهرمانها انسانهای بسیار مهمی هستند و به همین خاطر آنها را خیلی در تلویزیون نشان می دهند . البته من متوجه شدم که قهرمان ها هم مشکل مالی پیدا می کنند . ولی مشکل مالی آنها با مال ما فرق دارد . آنها وقتی مشکل مالی پیدا می کنند که برای قراردادی که انجام نداده اند مزد می خواهند و مشکل مالی آنها که مثل مال ما چند صدهزار تومان نیست .خیلی بیشتر است . آنها مشکل مالی چند صد میلیون تومانی پیدا می کنند . و چون مشکلشان اینقدر مهم است همه برای حل این مشکل تلاش می کنند . حتی به آنها اجازه می دهند که بیایند چند ساعت در تلویزیون صحبت کنند و مشکلشان را بگویند . این خیلی خوب است  که این همه برای قهرمان ها ارزش قائلند . من به برادرم می گویم ببین تو هم اگر قهرمان بودی می توانستی بروی در تلویزیون و بگویی که کارخانه ای که برای آنها کار می کنی یک سال است که حقوق تو و بقیه کارگران را نمی دهند . البته برادرم به من توضیح داد که قهرمانهای تلویزیون قبل از اینکه کار بکنند پولش را می گیرند به خاطر همین هم قهرمان تلویزیون با این که کاری نکرده باید حقوق بگیرد ولی برادرم چون قهرمان نیست کارش را هم که انجام داده نمی تواند حقوقش بگیرد. تازه برادرم گفت که صحبت کردن در تلویزیون خیلی خرج دارد و چون قهرمان چندصد میلیون تومان میخواسته توانسته چهار ساعت صحبت کند ولی برادر من  با پولی که طلبکار است چند ثانیه هم نمی تواند در تلویزیون صحبت کند . البته من می دانم که حتی اگر برادرم حقوق های عقب افتاده اش را هم می توانست بگیرد بازهم نمی توانست قهرمان باشد چون که قهرمان های داستان ها حتی وقتی که  تازه ازدواج کرده اند و پدر و مادرشان هم مخالف ازدواج آنها بوده اند و کمکی هم به آنها نکرده اند تازه از کارشان هم بیکار می شوند باز هم می روند و یک آپارتمان خیلی شیک با همه وسایل اجاره می کنند .البته من خیلی دلم برای آنها می سوزد که مجبور می شوند خانه اجاره کنند چون یاد خودمان می افتم . ولی برادر من بعد از چند سال از ازدواج با اینکه سرکار می رود هنوز نتوانسته یک خانه اجاره کند و خانمش را به خانه خودش ببرد.

قهرمان ها حتی پس از مرگ هم قهرمان هستند و با انسانهای عادی فرق می کنند.آنها وقتی که می میرند و به برزخ می روند با اینکه به همسرشان خیانت کرده اند و با نیرنگ و دروغ اموالش را گرفتنه اند و بعد ولش کرده اند و با اموال همسرشان هم پولدار شده اند اما یک فرشته مهربان دارند که به کمکشان می آید تا مشکلاتشان را حل کند . فرشته ای که آنها دارند آنقدر خوب و مهربان است که فراموش می کند که اموال قهرمان داستان غصبی است و قهرمان داستان از اموال غصبی این همه کارهای خیر انجام داده و به همین خاطر هم همین کارهای خیر را که با اموال غصبی بوده به عنوان عمل خالص برای خدا قبول کرده و در مقابلش به آنها کمک می کند تا مشکل اموال غصبیشان را حل کنند . این خیلی خوب است که آن دنیا هم اینقدر به فکر حل کردن مشکلات قهرمان ها و آدم های پولدار مهربان هستند . البته آدم قهرمان هم خیلی در این کارها نقش دارد چرا که همیشه نق می زند و به فرشته مهربان سرکوفت می زند و خیلی طلبکارانه با او صحبت می کند .  این خیلی مهم هست که فرشته های مهربان هم بفهمند که قهرمان ها با بقیه انسان ها فرق می کنند . آقای قهرمان حتی آنقدر قهرمان است که وقتی از خدا هم چیزی می خواهد خیلی راحت و خودمانی حرفش را می زند و آداب دعا کردن را انجام نمی دهد و خدا هم چون او قهرمان است خیلی زود دعایش را استجابت می کند و اجازه می دهد که بقیه روح او را ببینند . این خودش نشان می دهد که آقای قهرمان خیلی آدم مهمی است چون خدا حتی به ابرار و صالحان هم خیلی راحت چنین اجازه ای را نمی دهد و فوقش می توانند در خواب به رویت بقیه درآیند.البته اقای قهرمان هم گاهی وقت ها دچار عذاب می شود و یک کم سردش می شود که من به خاطر این خیلی نگرانم که نکند آقای قهرمان دچار سرماخوردگی شود چون در برزخ واکسن آنفولانزا وجود ندارد. من وقتی آقای قهرمان را دیدم فهمیدم که پدربزرگ خدابیامرزم هم قهرمان نبوده . چون نه فروشگاهی به نام من و بقیه نوه هایش کرده و نه برای پدرم و عمه ام کارخانه ای به ارث گذارده و حتی یک بار هم نشده که کسی روح او را ببیند.

من وقتی متوجه شدم که در خانواده مان هیچ کس قهرمان نیست خیلی ناراحت و افسرده شدم و به همین خاطر تصمیم گرفتم حتما در آینده یک قهرمان شوم . برای اینکار تصمیم گرفته ام که وقتی بزرگ شدم به تهران بروم و در شمال شهر تهران در یک عمارت یا برج قشنگ زندگی کنم . چرا که همه قهرمان ها تهرانی هستند و در شمال تهران زندگی می کنند . هم چنین تصمیم گرفته ام یک کارخانه بزرگ داشته باشم البته اگر کارخانه نشد هم حاضرم مدیر یک شرکت بزرگ دولتی شوم . من متوجه شده ام که برای قهرمان شدن باید موهایم را مدل فشن بزنم . اگر بتوانم  موسیقی رپ هم بخوانم خیلی بهتر است . من برای قهرمان شدن باید همیشه لباسهای مد روز و خیلی شیک بپوشم و صورتم را  صاف نگه دارم . اگر زیر ابرویم را هم بردارم بهتر است . البته این برای قهرمان های جوان است و وقتی پیر شدند باید حتما حاج آقا بشوند و تسبیج دستشان بگیرند تا قهرمان بمانند.

من مطمئنم اگر قهرمان شوم خانواده ام خیلی به من افتخار می کنند . چون آنها تاکنون یک قهرمان واقعی را ندیده اند و زندگی خانواده من و اطرافیان شان با زندگی قهرمان های توی تلویزیون خیلی فرق می کند