انشایجمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود - انشای | جدیدترین انشا

سخن دوست :امام علی (ع) : دانش، نابود كننده نادانى است.

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا صفحه 20 پایه هفتم

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا صفحه بیست 20 درس اول پایه هفتم

*****************

 

انشا اول | انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود :

بند مقدمه:

روز هایی هستند که همه دوست دارن دوباره آن روز تکرار شود و به یاد گذشته ها بی افتند مانند خاطرات خوب

مدرسه،معلمان،دوستان و ……

بند ها بدنه:

۱- با موضوع سال:سال ها زود می آیند و می روند. یکی از سال هایی که من خیلی دوست دارم سال ۱۳۹۳ است. شعاری

که مقام معظم رهبری انتخاب کرده است:اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی است.

سال ۹۳ سالی است که من در ابتدای آن موفق به قبولی در آزمون نمونه دولتی شدم و این سال با خوشی آغاز شد.

۲- با موضوع فصل:بهار با نوروز شروع می شود و همه از آمدن نوروز خوشحال می شوند و با آن خاطره دارند.

من فصل بهار را خیلی دوست دارم و می خواهم همیشه بهار باشد.

بهار فصل سر سبزی و امید است و ما را به زندگی امیدوار می کند.

۳- با موضوع ماه: من ماه آبان را خیلی دوست دارم چون این ماه زمانی است که من متولد شدم.

این فصل دارای زیبایی های خاصی است که هر کدام بیانگر چیزی است.

۴- با موضوع روز: روز ها مثل برق و باد می گذرد و ما باید قدر روز ها را بدانیم.

ما نبای غصه دیروز را بخوریم و فردای آن روز غصه روز قبل را بخوریم ما باید در امروز زندگی کنیم. اما روزی

که دوست دارم تکرار شود۴خرداد ۱۳۹۱ است.چون می خواهم به مادرم بگویم که چقدر دوستش دارم.

مادر بزرگ من در ۵ خرداد ۱۳۹۱ وفات یافت.

نتیجه: ما باید قدر مدت زمان عمر خود را بدانیم.

ما باید در امروز زندگی کنیم نه در دیروز و فردا.زمان زود می گذرد و کسی که از زمان به درستی استفاده کند دیگر

غصه گذشته را نمی خورد.

به همین دلیل می گویند: وقت طلاست.

*************

انشا دوم | انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود : 

روزی را دوست دارم تکرار شود که به یاد دارم روزی که هر لحظه از زندگی برایم معنا بخش بود،روزی که همیشه خدایم با من بود و از وجود خالصانه ام لذت می بردم، چه کسی میداند من چه روزی را می گویم؟

تصور کنید روزی را که آسمان لبخند می زندوخورشید می درخشد و ابرها در کنار آسمان بازی می کنند.دوستان با یکدیگر مهربان و دلسوز هستند و برای هم می میرند، تصور کنید روزی را که پدر مادرتان به شما لبخند رضایت می زنند و به شما افتخار می کنند.

تصور کنید روزی را که در مدرسه هستید،دوستان و آشنایان کنارتان هستند و می توانید از گرفتن نمره بیست لذت ببرید تصور کنید روزی را که زندگی با شما سخن می گوید و از زندگی درس دوستی و محبت و لذت نمره بیست گرفتن می گیرید

آری من از این روز سخن می گویم،روزی که هیچکس جز من و خدایم نمی تواند تصور کند.روز زندگی.

****************

انشا سوم | انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

بعضی از روز های سال وجود دارند که انسان میخواهد دوباره آن ها را تجربه کند. عید نوروز یکی از این روز هاست.

من دوست دارم عید نوروز را به چند دلیل تجربه کنم ؛ اولا عید دیدنی های متنوعی که در عید نوروز اتفاق می افتد.دوما خوردن آجیل های جور واجور و سوما اینکه دو هفته تعطیلیم و کلی خوش می گذرد.

اما بیشتر از هر دلیلی این عید باستانی را به دلیل روز سیزده به در دوست دارم !چون ما عادت داریم ، یعنی همه عادت دارند در این روز به دیدار طبیعت بروند .

ما سیزده بدر سال پیش، به همراه اقوام وفامیل که خدا زیادشان کند ! به یک منطقه کوهستانی رفتیم . به زبان خودم میگویم :« رفتیم کوهستون!!!! »

آن سال ، سال خوبی بود . چون ما روز قبل از سیزده بدر از کربلا آمده بودیم . جای همه خالی. بعد تمام شدن روز سیزدهم مسافرت ها و شروع میشود. ما برای سپری کردن اوقات فراغت خود به همراه دایی و خاله و مادر بزرگم به سواحل زیبای شمال کشور رفتیم. خیلی خیلی خوب بود!!

در شمال از هر چیز بهتر دریا بود چون حدود 2 سال بود که دریای شمال را ندیده بودم!!! تازه جنگل های سرسبذ شمال هم خارج از تعریف نیست!! اما من خوابیدن در جنگل ها را اصلا دوست ندارم چون از آن خاطره ی خوبی ندارم .

بگذریم .همه اینها را گفتم که بگویم که عید نوروز روز مورد علاقه من است وآرزو دارم که آن روز دوباره تکرار شود.!!

****************

انشا چهارم | انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود : 

روزی که دوست دارم تکرار شود، اولین روزی است که مدرسه را تجربه کردم.شاید برایتان عجیب باشد ولی من در این روز تنها کسی بودم که در مدرسه مان همراه با پدر و مادرم به مدرسه نرفتم!البته مادر و پدرم هم تقصیری نداشتند چون باید سر کار می رفتند.از یک طرف خیلی خوش حال بودم که به مدرسه می رفتم و از طرفی هم خیلی می ترسیدم!چون تا به آن زمان به طور جدی از پدر و مادرم جدا نشده بودم.ولی به هر ترتیب این یک توفیق اجباری بود .البته خیلی هم بد نگذشت.چون دوست مهد کودکم”امیرحسین”را در آن جا دیدم.پس از آن بچه ها به صف ایستادند و مدیر مدرسه برایمان سخنرانی کرد.سپس سر کلاسهایمان رفتیم.آن جا با معلممان خانم کریمی آشنا شدم.خانم کریمی پس از سلام علیک با بچه ها شروع به درس دادن کرد.ابتدا حرف الف و سپس حرف ب از حروف الفبا را به ما آموخت.در همان روز بود که یاد گرفتم بنویسم”بابا”و به همین دلیل خیلی ذوق کردم!!البته با وجود این همه ذوق و شوق نمره ی اولین املایم خوب شد!!به هر حال باید قبول کنیم املا سخت ترین درس اول دبستان بود و برای من تقریبا مشکل بود!!پس از زنگ املا زنگ ریاضی فرا رسید.ریاضی آنقدر آسان بود که سر کلاس خوابیدم!البته من اعداد را از قبل بلد بودم!پس از ریاضی زنگ خانه خورد و برگشتم خانه.این روز یکی از جذاب ترین روزهای زندگی ام بود ولی به هر ترتیب این روزهم مانند روزهای دیگر گذشت…خیلی دوست دارم به آن روزها برگردم و دوباره آن روزها تکرار شود ولی افسوس که نمی توان زمان را به عقب بازگرداند و روزهای خاطره انگیز را تکرار کرد.

****************

انشا پنجم | انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود : 

نشاط و شادابی، عنصری است که باید خود ما در وجود مان بیافرینیم. خدا هر روز و هر صبح را تازه می آفریند و ما باید از اینکه هر روز صبح از خواب بیدار می شویم و روز تازه ای را شروع می کنیم باید خوشحال باشیم، چون مثل یک تولد تازه است.بهار نیز زایش مجدد آفرینش است که خداوند در دل هستی و طبیعت قرار داده است. روزهای بهاری می آیند و میروند تا به اوج تکامل خود می رسند و پخته می شود با ویژگی و خصوصیت خاص خود و میوه ها و محصولات و کار و کسب مخصوص خود؛ و این ها همه تازگی است.

تازگی را باید درون خودمان بسازیم، تولید کنیم، بپزیم و برای استفاده دیگران ارائه دهیم. اگر تازگی را در خود ایجاد نکنیم، به روز مرگی دچار می شویم و این یعنی مرگ!

****************

گام با گام ، قدم به قدم برای موفقیت شما

نظرات و ارسال نظر